عیدتان مبارک

ان شاالله همانند سال های گذشته برای تحویل سال به حرم خواهیم رفت وسپس برای ایام تعطیلات عید و دیدن اقوام و صله رحم  به آبادان شهر کودکی ها ودوستان شهیدم می روم ......دعاگوی همه هستم .اگر در این یک سال با نگارش مطلبی دوستی را رنجیده خاطر کردم حلالیت می طلبم به بزرگواری خودشان بنده را عفو بفرمایند

سال 90 سال خوبی بود ...پدر بزرگ شدیم(من به قربان پارسا کوچولوی بابابزرگ برم)......داماد جدید به اعضای خانواده ما اضافه شد(آقا میثم به خانواده ما خوش آمدی)....خدا را شکر .....نماز و روزه ها را  بجا آوردیم....و بعضی آرزوها ماند...کاری نکردیم که مهدی فاطمه را خرسند کنیم...اللهم عجل لولیک الفرج...و اینک در سال جدید بهترین هایی که اولیا خداوند درخواست دارند از خداوند مهربان برای خود وهمه درخواست دارم وخود را به دست تقدیر الهی می سپارم تا هر آنچه که دوست عطا کند پذیرا باشم  واز خداوند می خواهم به حق محمد وال محمد علیه وعلیهم السلام ما را از پیروان اهل بیت قرار دهد وما را با عشق به اهل بیت  زنده بدارد وبا عشق به آنها بمیراند...

فکر نکنم فرصتی دست دهد برای عرض ادب به وبلاگ تک تک دوستان بیایم و از همین جا سال نو را به آنها تبریک عرض می کنم وامیدوارم سالی همراه با سلامتی و سربلندی داشته باشند

------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

به وبگاه حوزه برای دیدن ویژه نامه نوروز رفتم . دوستان برای نوروز پیامک گذاشته بودند

عید حقیقی را آنان ادراک میکنند که با یک چشم بر گذشته بگریند و با چشم دیگر به آینده لبخند بزنند.

آسمان غرق خیال است کجایی آقا ؟

آخرین ساعت سال است کجایی آقا ؟

یک نفس عاشق اگر بود زمین میفهمید

  عاشقی بی تو محال است کجایی آقا ؟

شیشه عطر بهار .. لب دیوار شکست و همه جا پرشد از بوی خدا .. همه جا آیت اوست .. هر روزتان نوروز .. نوروزتان پیروز

پیام نوروز این است.دوست داشته باشید و زندگی کنید.زمان همیشه از آن شما نیست.

 سرخوش آن عیدی که آن بانی نور

ازکنارکعبه بنمایدظهور

 قلبهارامهر هم عهدی زند

 ازحرم بانک انا المهدی زند

پیشاپیش فرارسیدن سال نو
برشما و خانواده محترم مبارک باد.

خداوندا ! در این آخرین روزهای سال دل من و دوستانم را چنان در جویبار زلال رحمتت شستشو ده که هر کجا تردیدی هست ایمان، هر کجا زخمی هست مرهم، هر کجا نومیدی هست امید و هر کجا نفرتی هست عشق، جای آنرا فرا گیرد
پیشاپیش سال نو مبارک

روزگارت بر مراد
روزهایت شاد شاد
آسمانت بی غبار
سهم چشمانت بهار
قلبت از هر غصه دور
بزم عشقت پر سرور
بخت و تقدیرت قشنگ
عمر شیرینت بلند سرنوشتت تابناک
جسم و روحت پاک پاک
پیشاپیش نوروزت مبارک
 

کتاب در آمدی بر روش شناسی هنر اسلامی

دو کتاب- خاک های نرم کوشک-و-کفش های سرگردان - از مجموعۀ کتاب های دفاع مقدس  رامطالعه کردم ولی در ادامه مطالعه کتاب در آمدی بر روش شناسی هنر اسلامی صفحۀ 114مطلب جالبی دیدم حیفم آمد شما هم بی نصیب بمانید

---------------------------------------------------------------------------

 

از جمله نكات مورد توجه بسياري از عارفان، رابطه هستي شناسانه اي است كه ميان حسن و تجلي وجود دارد. با توجه به اين مبناي عرفاني كه عالم كائنات، ظهور و پرتو صفات الهي است، عارفان زيبايي و حسن موجودات عالم را بهرمند از تجلي ذاتي الهي يا بهرمند از تجلي فعل خداوند مي دانند. روزبهان بقلي در اين باره مي گويد: «فرق ميان نيكويي آدمي و نيكويي غير آدمي از الوان و اشياء درين جهان، آن است كه حسن انسان خاصيت انوار تجلي ذاتي دارد و دگر چيزها حسن از طراوت فعل دارد». ارتباط ميان حسن و تجلي صفات الهي در نزد عارفان به اندازه اي با يكديگر گره خورده است كه شماري از صوفيان در اين مسير غلو مي نموده و با ديدن هر زيبارويي بر او سجده مي كردند؛ زيرا بر اين باور بودند كه خدا زيبايي مطلق است و هر رخ زيبا، جلوه اي از آن زيبايي الهي است.


 از جمله فرقه هاي قائل به اين سخن، فرقه حلمانيه است. درباره آن ها گفته شده است: «حلمانيه فرقه اي از غاليان حلوي مذهب از اهل تصوف كه خود را بر شيعيان بسته اند...حلمانيان پيروان ابوحلمان دمشقي بودند... كه بدعت خود را در دمشق آشكار ساخت اين فرقه بدو منسوب گشت: بغدادي گويد: او به دو دليل كافر بود: يكي آن كه مي گفت خدا در زيبارويان حلول مي كند و از اين رو خود و يارانش هرگاه خوبرويي مي ديدند او را سجده مي كردند. دوم آنكه ابوحلمان قاتل به اباحه بود، وي مي گفت هر كه خدا را چنان كه بايد و شايد بشناسد منع و تحريم از وي برداشته مي شود هرچه را از آن لذت ببرد و خوش آيد، بر او حلال مي سازند».دايره المعارف تشيع، ج 6 ، ص 503.

 روزبهان بقلي در عبهر العاشقين نقل نموده است: «اول بار كه به شيراز در آمد و خواست به منبر وعظ رود، شنيد كه زني دختر خويش را نصيحت كند و گويد: " دخترم حسن خود را بر كس آشكار مكن كه خوار گردد". شيخ گفت: "ای  زن! حسن به تنهايي خرسند نيست و خواهد كه عشق قرين وي گردد، چه آنان در ازل با هم پيمان بستند كه يكديگر جدا نگردند" پس اصحاب صيحه زدند و وجد نمودند». عبهر العاشقين؛ ص 13

--------------------------------------------------------------------------------------------------

  حسن وعشق در ادامه کتاب مورد بحث قرار می گیرد. بحث جمال پرستی  به این سادگی وآسانی نیست ولی آنچه برای بنده در مورد فرقه حلمانیه جالب بود رد پای نوعی عرفان یونانی در نزد صوفیه بود و همچنین شباهت برخی عرفان های کاذب  امروزی به آنها.

البته این عرفان های نوظهور معلوم نیست بر چه اساس وپایه عقلی وعلمی بنیان نهاده شد ه اند .با مطالعه این دست نظریه ها انسان بیشتر به عمق واستحکام عرفان بر خاسته از دل حکمت ودین اعتقاد پیدا می کند.عرفانی که از قرآن سرچشمه گیرد وبا معارف اهل بیت علیهم السلام انسان تشنه را سیراب کند .

-------------------------------------------------------

جمله های عمودی 44

تو همیشه ناگهانی وتوفانی می آیی

من اینجا نشسته ام

به امید موجی دیگر

از بس از تو سیلی خور ده ام

صورتم شیارهای خراشیده شده است

ای دریایی ترین دریای من

وقتی که می روی چشم به آسمان می شوم

تا باران بیاید

وقتی که آسمان به حال من گریه کرد

تو سرمست و رقص کنان می آیی

من اینجا کنار ساحل تو

تنها ماند ه ام

آه..............

ای دریا یی ترین دریای من بیا

دلم توفان می خواهد

سونامی عشق کجایی؟!


هدیه یک لبخند


یاد  فقرا هم باشیم ...بهار برای همه است...

علی علیه السلام فرمود: «یا اهل المَعروفِ واﻹحسان لاتمنّوا بإحسانکم فانّ اﻹحسانَ والمعروفَ یُبطِله قُبحُ اﻹمتنان

ای کسانی که اهل خیر و نیکی هستید، به جهت احسان خود، بر دیگران منت نگذارید زیرا نیکی و احسان، با زشتی منّت گذاشتن از بین می­رود.»

جمله های عمودی 43

خاطراتت را کشتم و

بر سر کوه ها افکندم

گویی

 ابراهیم بودم

عشقت کبوتر شد و

به لانه قلبم بازگشت

-----------------------

عزم سفر کردم

تا ز آسمان چشمانت بگریزم

عاشقی گفت:سعی بیهوده مکن

هرجا که روی آسمان همین رنگ است

خاطره - کودک و نوجوان

در سال 59 و در زمان دفاع مقدس بود که با ادبیات کودک و نوجوان آشنا شدم. داستان های قرآنی و ماهی سیاه کوچولوی صمد بهرنگ، اولین آشنایی من در این عرصه بود.

وقتی به قم آمدم در مدرسه رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) برای بچه های راهنمایی محله شاه ابراهیم قم در حجره کلاس قصه گویی راه انداخته بودم.مشتری کلا سهای من هر روز بیشتر از پیش می شد... یادش بخیر یک روز لات و لوت های محله شاه ابراهیم وقتی از رفت و آمد بچه ها ونوجوانان به مدرسه مطلع شده بودندد، به مدرسه آمدند و از نزدیک رفت و آمد بچه ها را زیر نظر گرفته بودند و بعد بوسیله طلبه های مدرسه به آنها توضیح داده شده بود که احمدی نژاد قصه های قرآنی برای بچه ها تعریف می کند. و ما از یک کتک خوردن درست و حسابی نجات پیدا کردیم! 

وقتی که متاهل شدم دفتر تحقیقات جهاد سازندگی یک شعبه در قم زده بود و در آن شعبه بوسیله یکی از دوستان نقاش بنام آقای محسن زمانی(کولیوند) من و آقای ایرج محمدی (تهیه کننده سریال های تلویزیونی) که آن موقع با هم درس مغنی مباحثه می کردیم به همراه حجت الاسلام محمودی گروه تایید کتاب های کودک و نوجوان بودیم.

از آنجایی که جهاد سازندگی اگر کتابی را تایید می کرد، نویسنده و ناشر به یکباره نشر چندین هزاری نصیبشان می شدو این به معنای به دست آوردن پول وسرمایه درست وحسابی بود این گروه تقریبا هیچ گونه تماسی با هیچ ارگان و ناشری نمی بایست داشته باشد و ما با فراغ بال به نقد و بررسی کتاب ها می پرداختیم.

یک سال گذشت و در این مدت من به داستان و داستان نویسی تسلط پیدا کردم و در این برهه وارد نقد کتاب کودک و نوجوان نیز شدم. در سال 63 به واحد کودک و نوجوان دفتر تبلیغات برای گذراندن دوره تربیت مربی کودک و نوجوان مراجعه کردم. استاد ما جناب آقای حجت الاسلام و المسلمین محمد حسن راستگو بود که در آن زمان در تلویزیون نیز برنامه کودک و نوجوان اجرا می کرد.

بعد از گذشت دومین جلسه، کتابی از کتابخانه واحد کودکان گرفتم و در آنجا در برگه ای نظر خود را راجع به کتاب نوشتم . نقد متوسطی بر کتاب زده بودم ، بعد از دیدن برگه نقد مرا به آقای راستگو معرفی کردند و ایشان وهمه افراد از نقد من بسیار تعریف کردند از همانجا وارد گروه نقد و بررسی کتاب کودک شدم. و این کار تا سال 75 ادامه پیدا کرد.

در این مدت کتاب های بسیاری مطالعه کردم و کم کم به عنوان مسئول گروه نقد منصوب شدم و پس از آن در دوره های آموزشی بعنوان استاد نقد و بررسی تدریس می کردم.  برای ارشاد ومعلمان پرورشی وحوزه  های علمیه  این تدریس چندین بار تکرار شد.

 بخاطر اینکه قبل از نگارش به نقد رسیده بودم، برایم بسیار دشوار بود که وارد آفرینش داستان بشوم البته چند داستان نوشتم و تایید هم شد ولی متاسفانه به مرحله چاپ نرسید! به گمانم بیش از چهار هزار جلد کتاب کودک و نوجوان خوانده باشم. این یک مرحله از آشنایی من با حوزه کار با کودک و نوجوان بود.


عرصه دیگر کار تبلیغ برای کودک ونوجوان بود در همان سال 63 پس از گذراندن 10 جلسه افراد طلبه می بایستی همراه با آقای راستگو برای آزمون دادن وارد یکی از مدارس می شدند و حدود ده دقیقه در حضور آقای راستگو در مدارس برنامه اجرا می کردند.

یک روز به من اطلاع دادند که امروز باید در یکی از مدارس برنامه اجرا کنید. از شانس بد، من هیچ گونه آمادگی نداشتم و گفتم:  آماده نیستم

ولی دوستان گفتند :کاری ندارد! ساده است، می روید و یک معما و چند سوال و یک جدول بگرد و پیدا کن ساده اجرا می کنید!

من ساده دل هم گول خوردم و همراه آقای راستگو به یکی از دبستان های  قم برای اجرا برنامه رفتیم. آقای راستگو ده دقیقه ای اجرای برنامه کرد و سپس برنامه را به دست من سپرد! آن وقت ها کت و شلواری بودم، به یکباره وقتی در مقابل بچه ها قرار گرفتم، دست و پایم را گم کردم. معلم ها و بچه ها همگی به من نگاه می کردند. به هر زوری بود توانستم لرزش دستم را کنترل کنم ولی از پس کنترل لرزش زانویم برنیامدم.چشمتان روز بد نبیند برنامه من خراب اندر خراب شد

ادامه دارد...

-----------------------------



جمله های عمودی 42

بودنت

داستان کوتاهی بود

به نام

سلام عشق

نبودنت اما

رمان بزرگی است

به نام 

غم عشق

---------------------------------

اسفند هم گوسفند مقدسی نذر ما نکرد

زمستان زمستان زدۀ عشق هم

کهنه روز را نوروز ما نکرد


منظور از روش شناسی هنر اسلامی چیست؟

ترمه خانوم:

سلام. میتونم بپر سم منظور از روش شناسی چیه؟ و اینکه این کتاب چاپ کدوم انتشاراته؟ اگر کتاب دیگه ای هم در زمینه ی هنر اسلامی میشناسید لطفا معرفی کنید.ممنونم


احمدی نژاد

سلام بر ترمه خانوم!

چرا نمی توانید بپرسید؟  کتاب -در آمدی بر روش شناسی هنر اسلامی -چاپ نشر ادیان وبا همکاری انتشارات مدرسه اسلامی هنر است. البته حجة الاسلام  آقای سید حسین نواب  مدیر محترم مدرسه اسلامی هنر لطف کردند ویک جلد آن را به بنده هدیه کردند-که همین جا از ایشان تشکر می کنم

درباره روش شناسی توضیحات زیر را از کتاب برایتان آورده ام. در این زمینه  اینک  کتاب خاصی در نظرم نیست ولی با جستجو با همین عنوان ها در گوگل به مقاله های خوبی خواهید رسید


برای پاسخ به سوال شما باید فصل دوم کتاب را بصورت خلاصه برایتان بیان کنم.

برای روش شناسی شناخت هنر، چند روش بیان کرده اند:


یک- روش پدیدار شناسی


دو – روش تاریخ نگری


سه – روش هرمنوتیک


چهار - روش سنت گرایان


پنج – روش عرفانی


روش پدیدار شناسی: ادموند هوسرل بنیان گذار پدیدار شناسی کلاسیک است. این روش یعنی مطالعه توصیفی و بدون پیش فرض درباره پدیدارها و به یک معنا نوعی روانشناسی توصیفی است در برابر دیدگاه طبیعی. جمله معروف هوسرل این است "بسوی خودِ چیزها" یعنی روشی شهودی و ماهوی و امری فراتر از جنبه علیتی و تجربی.


روش تاریخ نگری: تاریخ نگری یا اصالت تاریخ، شیوه ای است که می گوید هیچ اصول ثابت و پایدار فرا تاریخی وجود نداردهر اثر و رفتاری دستاورد دوران شرایط اجتماعی و جامعه خاص است و هویت انسان در آن شکل می گیرد در واقع هر فرد و هر اثر هنری ساخته وپرداخته تاریخ خودش است. یعنی عناصر اجتماعی و فرهنگی هنر و هنرمند همیشه او را مقید کرده است. هیچ اثری هنری را نمی توان بدون این قیدها بررسی و تحلیل نمود.روش تاریخ نگری در واقع  بررسی تاریخی را نیز در خود حبس می نماید.


روش هرمنوتیک: هرموس خدای اساطیری یونان و رساننده پیام های خدایان در ادبیات یونانی به منزله فردی است که بخاطر آشنا بودن با زبان خدایان، می بایست پیغام آنان را پس از فهمیدن و تفسیر زبانشان به گونه ای که هم سطح فهم بشری باشد توضیح دهد تا دیگران آن را بفهمند. هرمنوتیک در نزد فلاسفه در معنایی همچون رمز گشایی، تاویل و آشکار ساختن معنای متن در تمام جواب ممکن آن فراسوی شرایط تاریخی، روش کشف معنا و دلالت معنایی، کشف معنای باطنی و لایه های درونی متن در پشت معنای ظاهری و معنای آن تعریف شده است. هرمنوتیک روشی است که با هم افقی میان تاویل گر و متن و در هم آمیختن انتظارات و سلایق ما با دیدگاه های موجود در متن یا مکالمه میان گذشته و اکنون صورت می پذیرد و با کمک جستن از تاویل به بحث از حقیقت در اندازه ی گسترده بدون تعیین حقیقت نهایی می پردازد.


روش سنت گرایان: روش نگرش سنت گرایان به هنر ادیان فراتاریخی است. روشی که در آن به بیان ریشه های حکمی ادیان پرداخته می شود و حقایق جاویدان ادیان منشا اثر هنر سنتی و قدسی دانسته می شود و زبان رمزی و تمثیلی آثار هنری بیانی از آن حقایق حکمی و معنوی است. هنر دینی مانند هنر اسلامی همواره شامل عاملی جاویدان و ابدی می باشد.


روش عرفانی: در روش عرفانی تکیه بر معرفت شناسی و مبانی خاص عرفان از جمله وحدت وجود، حضرات خمس، مراتب طولی وجود، قوس صعود و نزول و مانند آن پرده برداری از حقیقت عالم و مراتب عالی هستی است. همانگونه که عالم ماده تجلی عالم مثال است، آثار هنری ای که توسط هنرمندان حکیم و ارباب فتوت خلق می شود، نماد و رمزی از قوه خیال و عوامل برتر است. در روش عرفانی هر نمودی متضمن بودی و هر ظاهری به باطنی و هر رمزی به واقعیتی می انجامد که اصل و حقیقت آن به حقیقت الحقائق و ذات باری تعالی برمیگردد. از این رو زبان رمزی و نمادین در عرفان و هنر حکمی اهمیت دارد و نیازمند رمزگشایی است.

-----------------------------------------------

پ .ن

متن بالا را با یک جمله عمودی از خودم به پایان می برم 

اسفند هم گوسفند مقدسی نذر ما نکرد

زمستان زمستان زدۀ عشق هم

کهنه روز را نوروز ما نکرد

میلاد حضرت امام حسن عسکری علیه السلام مبارک باد

«اِنّ لِلسّخاء مقداراً فانْ زادَ علیه فَهُوَ سَرْفٌ،

سخاوت و بخشندگی اندازه ای دارد، اگر از آن بیشتر شود، اسراف است.


و اِنّ لِلحزم مقداراً فانْ زادَ علیه فهو جُبْنٌ،

حزم و دوراندیشی نیز حدّی دارد، اگر بیش از آن شود، ترس است.


و لِلاقتصاد مقداراً فانْ زادَ علیه فهو بُخْلٌ

میانه روی در خرج هم اندازه ای دارد، اگر افراط شود، بُخل است.


و لِلشّجاعَةِ مقداراً فانْ زادَ علیه فهو تهوّرٌ

شجاعت نیز اندازه ای دارد، اگر آن از بیشتر شود، تهوّر و بی باکی است.


دربارۀ خیلی چیزها می خواستم حرف بزنم ولی میسر نشد ......از انتخابات گرفته تا جایزه اسکار آقای فرهادی..و عشق پاک وجاودانه ننه علی ..تا آن خبر که زنی بر اثر شنیدن جمله دوستت دارم همسرش از کما خارج شده است و....

از دفاع از عشق زمینی گرفته تا جواب به عشق در مکتب تفکیک ...ایام خیلی سریع می گذرد باور کنید مثل این است که شنبه به پنج شنبه چسبیده است ویکشنبه تا چهار شنبه گم شده اند . جلسات را می روم و گزارش های پایگاه تخصصی مجلات ،حوزه نت،نورلایب و..را تهیه می کنیم ولی مثل اینکه هنوز هیچ کار انجام نشده است...نمیدانم این گونه کار کردن وتلاش خوب است یا نه ......ولی وقتی کمی به خودم می آیم که جهت و اساس اینگونه کارها چیست ؟! باز شرمنده گی برایم می ماند ...ولی من به رحمت خداوند خیلی امید دارم...کلا آدم امیدواری هستم نسبت به رحمت واسعه خداوند...گاهی وقت ها در گیر ودار کارها هنگامی که غرق مسائل می شوم به خودم می گویم .........آهای ...ابوالقاسم ...... حواست باشه یک وقت می بینی مرگ بی خبر می آید وخیلی زود دیر می شودها ............در حال مطالعه کتابی هستم به نام -در آمدی بر روش شناسی هنر اسلامی نوشته آقای سید رضی موسوی گیلانی چند فصل آنرا خوانده ام کتاب خوبی است وقت کردید مطالعه کنید


یاد شهیدان


اگر یک وانت بچه های خوب را در گوگل جستجو کنید، این عکس با توضیحاتی که قبلا در خونین دلان دادم به نمایش در می آید. مهم نیست نام برخی سایتها در زیر آن درج شده .مهم آن است که سیمای زیبای سه شهید در عکس است

برادر گرامی حامد عطشانی در وبلاگ مرد آبادانی یادی از شهیدان قبادی ها (بهمن، بهزاد) و شهیدان غابشی ها (عبد الزهرا، علی، حسن) کرده بود. با دیدن مطلب مرد آبادانی، خاطراتی هر چند کوتاه از شهیدان به ذهنم آمد. افراد در عکس از سمت چپ شهید حسن غابشی، رزمنده آزاده محمد غابشی، نفر سوم ناشناس، شهید عبدالزهرا غابشی، جانباز محمدرضا صفاییان، ایستاده کنار وانت دکتر مسعود گودرزی، نیمه ایستاده روی وانت دکتر محمدرضا ترکی،  ابوالقاسم احمدی نژاد، شهید حجت الاسلام ابراهیم بحرانی، نفر نشسته چفیه بر سر دکتر علیرضا زهیری، نفر آخر رزمنده آزاده جمشید ترنگان.


جوانانی که یکروزه مرد شدند


عکس ها را از وبلاگ مرد آبادانی (حامد عطشانی )برداشتم

شهید بهمن قبادی از اولین بچه هایی بود که متاهل شده بود و خداوند به او فرزندی داده بود که نامش را ابوذر گذاشته بود.

خوب یادم می آید وقتی همراه با بچه های مسجد برای شنا به بهمنشیر می رفتیم، بهمن با آن صدای گرفته اش خودش هم صدا می زد بابای ابوذر، بابای ابوذر. یادش بخیر. خیلی عاطفی و مهربان بود. برادر کوچکتر بهمن، بهزاد قبادی بود که تا وقتی بهمن شهید نشده بود حتی آثار شیطنت های کودکی نیز در او نمایان بود.

بچه های مسجد روزها مشغول کارهای نظامی بودند و شب ها در مسجد دور همدیگر جمع می شدیم و علی القاعده همگی خسته بودیم. اما شهید بهزاد قبادی و همراه شهید علی غابشی هر دو از بچه های شلوغ مسجد بودند. وقتی همه آماده خوابیدن می شدیم به یکباره صدای بلند قهقهه و نان بیار کباب ببر شهیدان بهزاد و علی همه را عصبانی می کرد. ولی آن دو بی خیال تر از آن بودند که جواب ترشرویی و غر زدن های بچه ها را بدهند و تا آخر بازی می کردند. حقیقتش ما هم زورمان به آن دو نمی رسید، نه با نصیحت و نه با ... . وقتی بهمن شهید شد به یکباره بهزاد ده سال  بزرگتر شد. دیگر از آن شیطنت ها فقط نشان کمی می دیدی، بسیار در خودش بود و مسئولیت های گردان تخریب قرارگاه خاتم نیز بر عهده او بود. اثر شهادت بهمن بیش از همه در بهزاد پدیدار شده بود.

شهید حسن غابشی دوست نزدیک بهزاد بود. حسن نیز پس از شهادت برادرش علی به یکباره ده سال باتجربه تر شده بود. هیچگاه از شهادت برادرش علی صحبت نمی کرد ولی پس از آن چنان به آب و آتش میزد و چنان شجاعانه به خط دشمن حمله ور می شد که واقعا هیچکس شجاعت او را نداشت. آثار جنگ برای خانواده محترم غابشی بسیار بود. اما به نظر من بزرگ شدن حسن یکی از بارزترین آثار جنگ در این خانواده بود. خداوند انشاءالله شهیدان را با شهدای کربلا محشور بگرداند. و انشاءالله ما را قدردان شهدا قرار دهد.


این هم شعری به یاد شهیدان مسجد از محمد خوب خودمان(دکتر ترکی )

...دیگر نشان آینه ها را نیافتم
آن روزهای خوب خدا را نیافتم

در کوچه های خاکی تو گم شدم ولی
حتی غبار خاطره ها را نیافتم

بر شانه های زخمی آن نخل سوخته
گیسوی در نسیم رها را نیافتم

هر گوشه ، در حیاط و شبستان مسجدت
جز خاطراتی از شهدا را نیافتم

در آسمان شرجی شب ای ستاره ها
من گم شدم ، چرا که شما را نیافتم

گفتم گره ز کار فروبسته وا کنم
دردا که دستهای دعا را نیافتم

جمله های عمودی 41

خواستم


خانه تکانی کنم دلم را


از خاطراتت


همه تمییز و زیبا بودند


هیچ نکردم


فقط

اشک را از قاب چشمانت پاک کردم


آخر

توان دیدن گریه ات را ندارم


حتی

در خیال

------------------------------------

************************

دوش از دل حکم اجتهاد گرفتم


اولین قتوای من این است


مردم یا مجتهد عشق اند


یا مقلد عشق


یا در عشق احتیاط می کنند