نشانه های عشق زمینی 67

  • این هم برای کامل شدن بحث نشانه های عشق زمینی خالی از لطف نیست

  • نشانه های قبلی که بنده به آنها اشاره می کردم شاید علمی تر  و پشتوانه دارتر بود ولی این نشانه های اخیر تفنی تر است .البته خوانندگان محترم توجه دارند که دو مطلب اخیر بیشتر به مهارت های زندگی و روان شناسی بر می گردد .مطلب زیر را از یکی از همین سایت ها برایتان می آورم

  • ---------------------------------------------

 نشانه های عاشق شدن یک فرد ؟!

- متن ها و اس ام اس های او را دوباره و دوباره می خوانید.

۲- وقتی با او هستید بسیار آهسته قدم می زنید.-عجب ........چه حرف ها

۳- هر زمان که پیش او هستید، تظاهر به خجالتی بودن می کنید.-تظاهر در دیدگاه ما مردود است

۴- وقتی به او فکر کنید، قلباتان تند تر و تند تر می تپد.

۵- زمانی که به صدایش گوش می دهید، بدون دلیل لبخند می زنید.

۶- وقتی او را تماشا می کنید، دیگر قادر به دیدن اطرافیانتان نیستید و فقط او را می بینید.

۷- شروع به گوش دادن به آهنگهای آرام می کنید.-البته منظورشان مجاز است

۸- او همه فکر شما می شود.

۹- بوی او شما را به وجد می آورد.-نا گفته پیداست که  بستگی دارد

۱۰- متوجه می شوید که زمان فکر کردن به او، همیشه به خود لبخند می زنید.

۱۱- حاظرید هر کاری برایش انجام دهید.-فکر کنم حاضر درست باشد

۱۲- هنگام خواندن این متن همواره فقط یک نفر در ذهن شما بود. اگر عاشقید دکمه لایک را کلیک کنید!

--------------------------------------------

احمدی نژاد:با حافظ

به جان او که گرم دسترس به جان بودی

کمینه پیشکش بندگانش آن بودی

بگفتمی که بها چیست خاک پایش را

اگر حیات گران مایه جاودان بودی

به بندگی قدش سرو معترف گشتی

گرش چو سوسن آزاده ده زبان بودی

به خواب نیز نمی‌بینمش چه جای وصال

چو این نبود و ندیدیم باری آن بودی

اگر دلم نشدی پایبند طره او

کی اش قرار در این تیره خاکدان بودی

به رخ چو مهر فلک بی‌نظیر آفاق است

به دل دریغ که یک ذره مهربان بودی

درآمدی ز درم کاشکی چو لمعه نور

که بر دو دیده ما حکم او روان بودی

ز پرده ناله حافظ برون کی افتادی

اگر نه همدم مرغان صبح خوان بودی

 


بی تو ای سرو روان با گل و گلشن چه کنم

زلف سنبل چه کشم عارض سوسن چه کنم

آه کز طعنه بدخواه ندیدم رویت

نیست چون آینه‌ام روی ز آهن چه کنم

برو ای ناصح و بر دردکشان خرده مگیر

کارفرمای قدر می‌کند این من چه کنم

برق غیرت چو چنین می‌جهد از مکمن غیب

تو بفرما که من سوخته خرمن چه کنم

شاه ترکان چو پسندید و به چاهم انداخت

دستگیر ار نشود لطف تهمتن چه کنم

مددی گر به چراغی نکند آتش طور

چاره تیره شب وادی ایمن چه کنم

حافظا خلد برین خانه موروث من است

اندر این منزل ویرانه نشیمن چه کنم

نکاتی درباره باربری وتهیه جهیزیه

روز جمعه بالاخره جهیزیه خانم مهندس را بار زدیم وبه خانه  اجاره ای در باجک بردیم

اول تشکر از عیال گرامی که زحمت خرید و بسته بندی را انجام دادند

البته فکر نکنید من کاری نکردما.نخیر  اول کلی دعا کردیم و بعدش هم کلی وام و ضامن جور کردم .تازه مدیریت از راه دور هم داشتم .از تذکرات به موقع هم دریغ نورزیدیم ترا خدا ببنید چقدر زحمت کشیدیم ما.

 خدا راشکر که ما  لوازم اصلی را قبل از گرانی خریدیم وگرنه کار سخت می شد

من کاری به دیگران ندارم اینجا وبلاگ شخصی است وفقط نظرات خودم را عرض می کنم..خواه پند گیر خواه....

از من نصیحت به شما پدرها ...اگر عیال گرامی را قبلا در امور خرید از نظر قیمت وکیفیت اجناس تست زده اید وملاحظه کردید که فقط کمی در سلیقه با یکدیگر تفاوت دارید.خیال خودتان را راحت کنید وزمام کلیه امور را به آنها بسپارید ..فوقش پانصد تومان این طرف وآنطرف می شود..باور کنید از نظر اعصاب ودیگر مطالب به نفع است..تازه ما مردها بیخودی فکر می کنیم که در امور فنی خیلی خبره هستیم وانگهی اگر ما در امور فنی واردتر باشیم باز خانم ها در اینکه این یخچال چگونه جادارتر است ویا اینکه این ...واردتر نباشند حداقل در یک سطح هستیم

نکته دوم

من که فقط برای خرید یخچال وماشین لباسشویی همراه شدم و با زیرکی از زیر بقیه خریدها به بهانه جلسات پژوهش طفره رفتم .فقط گاهی که دختر عزیزم دلش می خواست که نظر بابا رابداند با احتیاط نظر می دادم

تازه شما را نمیدانم ولی اگر من به بازار بروم اگر دو جنس باشد یکی سی تومان ویکی شصت تومان حتما شصت تومانی را می خرم این را همه میدانند ..خیلی هم کاری به عواقبش ندارم ..کما اینکه بنده خدا عیال این آخر کاری برای خرید پادری وساعت با ما همراه شد و نتیجه همان شصت تومان شد .بعد از خرید خانم فروشنده گفت :عجب معمولا خانم ها اصرار می کنند گران تر باشد اینجا بابای عروس گران تر را بر میدارد

نکته سوم

وقتی که از باربری های مخصوص ماشین می گیرید و یا خودتان تهیه می کنید حتما  به باربرهای لوازم  پول خوبی بدهید تا با رضایت کامل از شما جدا شوند .البته قبلش کاملا با آنها طی کنید.اینجوری میدانند که شما قیمت دستتان هست و پولتان هم از پارو بالا نمی رود و لی دارید احسان می کنید من خودم که می گویم برای خریدهای کلان صد هزارتومان وبیش تر سرمان کلاه رفته حالا برای پنج هزار تومان هی با این بندگان خدا چرا چانه بزنیم .وقتی ده تومان بیشتر دادید و برق شادی را در چشمانش دیدید وآن دعایی که می کند کلی ارزش دارد.بندگان خدا وقتی که می بینند جهیزیه است دلشان را کیسه می زنند که خب خدا را شکر شیرینی هم می گیریم.خلاصه اصلا برای آنها که سلامتی شان را به خطر می اندازند خسیس بازی در نیاورید

نکته چهارم

وقتی اول قرآن و آیینه و شمعدان را می برید حتما برای خوشبختی دخترتان ودامادتان وبقیه عروس ودامادها دعا کنید

از تایپ کردن خسته شدم اگر حال داشتم و تقاضا بود ادامه میدم ......

 

عشق 66 نشانه های عشق زمینی

اگر در وب جستجو کنید برخی سایت ها نشانه های عشق را ذکر می کنند

متاسفانه هر چیزی هم که نوشته می شود بدون تفکر مدام باز نشر پیدا می کند وبرای برخی به عنوان مسلمات و مشهورات پذیرفته می شود در حالیکه با کمترین توجه نقدهای اساسی به آنها وارد است

به یک نمونه توجه بفرمایید

---------------------------------------------------------

به راحتی علت اینکه نمی خواهید با کسی ارتباط برقرار کنید را توضیح می دهید
باوجود اینهمه بیماری های مختلف دیگر هر روز با یکی بودن به اندازه گذشته جذابیت ندارد. مسئله تمایل به تک پر بودن نیست مسئله حرف زدن درمورد آن است. تعداد زیادی از زن ها و مردها تک همسری هستند و احساس می کنند که تمایلشان برای چشم پوشی از بقیه به همسرشان قدرت بیشتری می دهد. اما وقتی دوست داشته باشید که این حس و تمایل خودتان را توضیح دهید نه تنها عاشق هستید بلکه فردی منطقی و فهمیده نیز به نظر خواهید رسید.

احمدی نژاد:ما که این برهان ودلیل را نشانه عشق نمی دانیم .بله همانطوری که گفتند دلیل آدم منطقی بودن است


دفترچه خاطرات گذشته تان را دفن می کنید.
"من دفترچه خاطراتم را دفن کرده ام!" این جمله نه تنها تک پر بودن فرد بلکه برنامه داشتن برای آن را نشان می دهد مخصوصاً وقتی می گویید که هیچکس از آشنایانتان به پای معشوق فعلیتان نمی رسد. تمایل شما برای خلاص شدن از آن، نشان از این واقعیت دارد. همچنین نشانه این است که دیگر هیچ تمایلی برای دیدن
عشق های قبلیتان ندارید و این یعنی در این رابطه دیگر میلی به برگشت وجود ندارد و فقط می خواهید به جلو بروید.

احمدی نژاد:این جمله ها نشان از فرهنگ غرب دارد .معلوم می گردد در این نشانی ها توجه به فرهنگ خودشان هست.به گمان ما عشق یکی است ودیگر ندارد.آدم یک بار حقیقتا عاشق می شود.

دفترچه  خاطرات ذهن هم هیچوقت دفن نمی شود .مخصوصا اگر پای یک عشق در میان باشد نه پای هوس

جایی می روید که از آن متنفر هستید.
اینکه دلتان بخواهد که با
عشقتان جایی بروید که به شدت از آنجا متنفر هستید و اصلاً هم به خاطر آن ناراحت نشوید یکی از نشانه های خوب عاشق شدن است.

احمدی نژاد:این نشانی درست است ولی شرائط دارد .هر جایی نه -ولی خیلی از جاها و خیلی از کارها که شاید از آنها خوشتان نیاید را انجام می دهید وخودتان از تغییرات خودتان در شگفت می مانید واز خودتان بعد از انجام آن کارها پرسش می کنید که این واقعا خودم هستم

 

اگر ولخرج باشید صرفه جوتر و اگر خسیس باشید دست و دلبازتر می شوید
مسئله پول نیست بلکه میل به امتحان کردن اعتقادات اصلی  به خاطر ارزش گذاشتن به فردی دیگر و دیدگاه و نظرات اوست. هر رابطه خوبی ما را تغییر می دهد. اگر با
عشقتان بودن باعث می شود یک بخش اصلی از خودتان را تغییر دهید فقط نشانه عشق نیست، بلکه نشاندهنده احترام و میل به یادگرفتن از همدیگر است. این یعنی رابطه تان اینقدر امن هست که بخواهید در آن دست به امتحان کردن کاری جدید بزنید.

احمدی نژاد:این نیز یک بخش آن غلط است.اگر ولخرج باشد ممکن است ولخرج تر شود و یا حداقل در همان می ماند .آن بخش دوم صحیح است 

هیچ کاری نکردن اما با هم بودن فوق العاده به نظر می رسد
در مراحل اول رابطه عطش عمیقی برای شناختن همدیگر وجود دارد اما این دوران کمی ترسناک هم به نظر می رسد چون ممکن است طرف مقابل کسی نباشد که شما فکر می کردید یا بدتر از آن، شما آن کسی نباشید که طرف مقابلتان می خواسته است. بااینکه در ابتدای رابطه هیچ چیز قطعی نیست اما شما فکر می کنید که اینطور است به همین خاطر دوست دارید همیشه با هم باشید و کاری انجام دهید، چه در ملاء عام چه محرمانه.

 
در این دوران همیشه دنبال جایی هستید که با هم بروید و کاری که با هم انجام دهید. اگر زن و شوهری هستید که به رابطه جنسی علاقه دارید، کارهایی که می کنید هم پیرامون این رابطه خواهد و بقیه کارها اهمیت زیادی نخواهد داشت. اما وقتی آن عطش جنسی اولیه فروکش کرد دوست دارید پز همدیگر را به بقیه بدهید چون حس می کنید که خوب با هم جور شده اید و به آن افتخار می کنید.

وقتی حس کنید که هیچ کاری نکردن اما با هم بودن هم می تواند لذت بخش باشد یعنی عاشق شده اید چون مراحل قبلی که مرحله ترس، رابطه جنسی و پز دادن است را پشت سر گذاشته اید. حالا رابطه فقط به شما دو نفر منحصر می شود نه آدم ها یا کارهای دیگر. درواقع بااینکه در زندگی طبیعی همدیگر وارد شده اید اما با هم بودن برایتان فوق العاده ترین چیزی است که می توانید فکر انجامش را بکنید.

احمدی نژاد:قسمت اول کاملا صحیح است .
اما اینکه پز دادن دیگر از نشانه ها نیست بلکه یک نوع بیماری است که از حس حقارت سرچشمه می گیرد
نکته دیگر نشان های عشق در مرحله آغاز و اوج وپایداری برخی مشترک است وبرخی مختص یک دوران خاص است .
 
حاضرید خودتان بودن را به خطر بیندازید
خودتان بودن مهمترین مسئله ممکن است. بقیه مواردی که در این مقاله ذکر کردیم همه مستلزم این است که خودتان باشید اما وقتی واقعاً کسی را دوست داشته باشید دوست دارید بداند که شما که هستید و شما را برای آنچه که هستید دوست بدارد نه آنچه که تظاهر می کنید هستید. وقتی در یک رابطه عاشقانه واقعی باشید می توانید صادق و رک و راست باشید و از فرصت ها استفاده کنید.

احمدی نژاد:این هم درست است وبلکه بالاتر حاضرید خودتان را به خطر بیندازید
اتفاقا یکی از نشانه های عشق شجاع شدن است و این شجاعت در خطر کردن تاثیر می گذارد حاضرید بخاطر معشوق خطر کنید حال هر کس به مقداری که عاشق است خطر می کند

راز ناشناختگی امام جواد(ع)

پدید آورنده : احمد عابدینی ، صفحه 67

مناسبت ها

شهادت پیشوای نهم حضرت جودالائمه(ع) در روز آخر ماه ذی قعده در شهر بغداد،سال 220 اتفاق افتاد. آن بزرگوار در سن 25 سالگی توسط طاغوت زمان خویش مسموم گردید. شهادت آن امام بزرگوار بر امت اسلامی تسلیت باد.

گوهر وجودی امام جواد(ع) و عسکریین(علیهماالسلام)، در بین مردم کمتر شناخته ده و آن گونه که از سایر ائمه(ع) و پیامبر اکرم(ص) و فاطمه زهرا(س) و حتی بعضی از اولاد ائمه شناخت دارند، نسبت به این سه بزرگوار معرفت ندارند، به این خاطرتمسک و توسل کمتری به آنان دارند. با اینکه ما شیعیان معتقدیم ائمه(علیهم السلام)، نور واحدند، کلامشان نور است و همه از چشمه فیاض حق استفاده می کنند به نظر می رسد نمایاندن چهره واقعی این سه امام بزرگوار می تواند خدمتی شایان به شمار آید.

علت مطرح نبودن این سه امام(ع)، وجود شرایط سخت اجتماعی و خفقان موجود در آن عصر بود. خفقان حاکم تا حدی بود که ابن اثیر در تاریخ خود، جزئیات در دورترین بلاد اسلامی و حتی فلسفه اجتماعی زیادی از حوادث را بیان می کند، تنها در سه مورداز این امام بزرگوار اسم برده و مجموع کلماتش از پنج الی شش خط فراتر نمی رود.

این فرازها عبارتند از:

1 جلد 10; آنجا که زندگی همسر امام رضا(ع) را توضیح می دهد و می گوید: همسرحضرت رضا(ع) ام حبیبه نام داشت و دختر مامون بود.

دختر دیگر مامون را محمد بن علی بن موسی گرفته بود. پس پدر و پسر هر دو بادختران مامون ازدواج کردند.

2 در ضمن حوادث سال 211 می نویسد: مامون در، تکریت، با محمد بن علی بن موسی برخورد و دختر خود را به او تزویج کرد.

3 در حوادث سال 220; وفات آن حضرت را می نویسد.

ابن جریر طبری نیز در «تاریخ طبری » تنها یک سطر راجع به ازدواج حضرت رضا(ع)و حضرت جواد(ع) با دختران مامون می نویسد: حتی از رحلت حضرت جواد(ع) چیزی نمی نگارد.

خفقان موجود به اندازه ای بود که حضرت همیشه خلفای عصر را با «امیرالمؤمنین »خطاب می کرد در حالی که این لقب مخصوص حضرت علی بود.

از طرف دیگر برخی امامان به خاطر موقعیتهای ویژه خویش توانستند دست به اقداماتی بزنند که مورد توجه عموم واقع شود و تا اندازه ای اسمی از آنان بر لوح تاریخ بماند.

امام جواد و عسکریین(علیهم السلام)

هیچیک از جهات یاد شده در زندگی سایر ائمه در حیات این سه امام بزرگوار، وجود نداشت به همین جهت چهره والای آنها ناشناخته ماند و بعد از هزار و دویست سال همچنان هاله ای از غربت بر چهره آنان سایه افکنده است و تنها کلیاتی که از آیات قرآن و احادیث و برخی زیارات مانند زیارت جامعه کبیر، استفاده می شود مبین گوشه ای از شرایط زندگی آنان است.

گروهی در این باره معتقدند دلیل وضعیت موجود این است که وجود آن ائمه فقطبرای وجود یافتن امام موعود بوده است تا آن حضرت جهان را پر از عدل و داد کند.

از این سوی عمر امام جواد(ع) که مدت طولانی دوام نیافت.

آن حضرت در سن 9 سالگی بعد از شهادت پدر بزرگوارش به امامت رسید.

به نظر می رسد همین عامل سبب شد مردم آن عصر در باره امامت و خصوصیات وویژگیهایش خیلی علاقه نشان ندهند چه همان مردم به علی(ع) که سی و سه سال داشت،گفتند جوان است و رهبری جامعه فردی مسن تر و کارآمدتر می طلبد.

زمانی که نص صریح پیامبر اکرم(ص) کنار رود و آن همه احادیث و شان نزول آیات و واقعه غدیر به فراموشی سپرده شدو کهولت جای تمام آنها را بگیرد انتظاری ازمردم عصر حضرت امام جواد(ع) نمی توان داشت.

در روایت است هنگامی که حضرت امام جواد(ع) وارد مسجد شد، علی بن جعفر، عموی پدر او، به احترام حضرت از جای بلند شد و او را به جای خود نشاند. مردم اعتراض کردند که تو پیری و محاسنت سفید شده اسست، چطور به جوان کم سن و سالی این چنین احترام می کنی؟

از طرف دیگر نصوص متواتره ای نبود که مقام حضرت جواد را به مردم آن طور که بودمعرفی کند. این موضوع آنگاه واضح می شود که کلمات رسول خدا(ص) در موردحسنین(علیهماالسلام) یا فاطمه زهرا(س) و یا علی(ع) با کلمات و روایات وارده درباره امام جواد(ع) مقایسه شود.

علت عمده عدم معرفی یکسان ائمه این بود که چون حضرت علی و زهرا و حسنین(علیهم السلام)، در زمان آن حضرت بودند و مناسبتهای مختلفی برای معرفی آنان بود.

این موضوع در باره امام زمان(عج) فرق می کند چون رهبر پیوسته باید در جامعه روح امید بدمد و دمیدن روح امید با معرفی منجی عالم بشریت امکان داشت جدا از این که بیشتر معرفی ها توسط ائمه بعدی صورت پذیرفت و آن هم به خاطر سؤال بیش از حد مردم و اشتیاق آنان به دانستن حضرت امام زمان(ع) و خصوصیات و صفات او بود. حتی وجوداحادیث فراوان در باره امام حسن و حسین(ع) وقتی شخصی در محضر ابن عباس سوالی می پرسد و یکی از حسنین(علیهما السلام)، جواب می دهند، آن شخص قبول نمی کند ومی خواهد جواب را از ابن عباس بشنود، تا مطمئن شود.

مراجعه به کتب فقهی بر این حقیقت اشاره دارد که در طول تاریخ بیست سال حضورامام حسن و حسین(ع) در مدینه مسئله فقهی چندانی از آنان پرسیده نشد و مردم آنان را دو فقیه اسلام شناس عالم حساب نمی کردند تا چه رسد به امام جوادی که سن کمتری داشتند. و از پشتیبانی عظیم و تاییدات مکرر پیامبر اکرم(ص) نیز برخوردارنبودند.

دسیسه های خلفای عباسی که پیوسته می خواستند او در بین مردم ناشناخته بماند وخفقان حاکم آن زمان تا اندازه ای که آن امام یا پدر بزرگوارش و فرزندانش مجبورمی بودند خلفای ظالم عباسی را امیرالمؤمنین خطاب کنند به عمیق تر شدن جهل موجوددامن می زد.

عشق 65-نشانه های عشق زمینی

متاسفانه یکی از اشتباهات رایج در مقوله عشق این است که نشانه های عشق زمینی وعشق آسمانی را با یکدیگر مخلوط می کنند و سپس در مقام مقایسه بر می آیند و عشق الهی را می ستایند وبیچاره عشق زمینی را در حد مانع و گناه پایین می آورند .

نشانه های عشق زمینی با عشق الهی اگرچه در برخی از لحاظ لفظ یکی  می باشد ولی به لحاظ نوع و اینکه معشوق چه باشد از دو نوع مختلف هستند و یک جنس نیستند تا قابل قیاس و الویت گذاری باشند

به نمونه ای از  این گونه  سهو ها در مقاله زیر دقت کنید

-----------------------------------------------------

نشانه‌های عشق!

دکتر پ.آ

بگذارید آشکارا بگویم که دل‌داده‌گی و عشق به مفهومی که در نظر دارید،به واقع یک مفهوم فراشناختی‌ است.شناخت در حوزه عقل است.در حوزه تجربه است.در حوزه حواس است.عشق وقتی اتفاق‌ می‌افتد،عقل و حس و تجربه معطل می‌مانند.عشق صاعقه‌وار حادث می‌شود.ما فقط می‌دانیم که عشق‌ چه نیست،نمی‌دانیم چه هست!هرچند نشانه‌هایی از آن را هم می‌توانیم بشماریم.عشقی که به تدریج‌ به وجود می‌آید می‌تواند دل‌داده‌گی باشد که ناشی از تفاهم دو جنس است.می‌تواند یک عمر هم دوام‌ داشته باشد.دو تن که به هم دل داده‌اند و در کنار هم مثل رودخانه‌ی آرامی روانند و زندگی آرام و آسانی‌ را طی می‌کنند.عشق می‌تواند چنین باشد:

(به تصویر صفحه مراجعه شود) عشق جنبه‌ی انحصاری ندارد.

عشق جنبه‌ی نمایشی و خواهشی ندارد.

عشق مرز و حدود ندارد.

در عشق مخصوصا حسادت وجود ندارد.

درعشق ما به ازاء نیست.عشق جنبه‌ی سوداگری ندارد.

عاشق و معشوق با هم دادوستد محبت نمی‌کنند.حس نفرت‌ورزی نسبت به همه در آنان خشک می‌شود.

عاشق و معشوق در همه‌حال راضی و خشنودند.

عاشق دنبال آزادی نیست.

بنده آزادی طمع دارد ز جد عاشق آزادی نخواهد تا ابد

«مولوی»

عاشق و معشوق در پی تعلقات مادی و عنوان‌های معنوی نیستند،به تعبیر مولوی هستی‌گرا نیستند.

گفت رو رو نقش بی‌معنیستی‌ تو بجو هستی که عاشق نیستی

«مولوی»

عشق در چارچوب‌های عقیدتی و ایدئولوژیک نمی‌گنجد.

آن طرف که عشق می‌افزود درد بو حنیفه و شافعی درسی نکرد

اتحاد عاشق و معشوق نهایت عشق است.

این توضیح را بدهم که مولوی می‌گوید هستی،مستی می‌آورد.مستی ما را از عشق و آرامش می‌گیرد. در این خصوص قدری تامل انتقادی وارد است که در پرسش‌های زیرین به آن پرداخته‌ایم.با این همه‌ این ماهیت یک عشق اصیل است که در نهایت به نفرت و کینه و عداوت و دشمنی و خصومت تبدیل‌ نمی‌شود.در برابر مشکلات و سختی‌های عشق،نه عاشق و نه معشوق به اصطلاح جا نمی‌زنند:

تو به یک خواری،گریزانی ز عشق! تو به جز نامی چه می‌دانی ز عشق؟

«مولوی»

عشق آمیخته با احساسات و عواطف لطیف است نه هیجان‌های منفی.ما می‌دانیم که عشق نفرت،کینه، حسادت،مقایسه،رقابت،محاسبه و بسیاری از این احساسات منفی نیست.انسان عاشق یا همه را می‌ تواند دوست دارد و یا هیچ کس را!درست مثل گل.به همه عطر می‌افشاند و می‌رساند و هرگز درباره‌ کسی قضاوت نمی‌کند که بهانه‌ای پیدا کند و او را مستحق این عطرافشانی نداند.من دوستی را از معامله‌ و دادوستد جدا می‌کنم.امروز در بسیاری از مناسبات مادر و فرزندی نیز محاسبه نمایان است.خلوص‌ انسان بیولوژیک هرچند خام و ناشکفته و ناپرورده بیشتر از انسان پسیکولوژیک امروزی است.بنابراین

انسانی اصیل است که عشق اصیل دارد.این عشق هم محدود به معشوق تنها نمی‌شود.ولی می‌تواند معشوق برای او جاذبه‌ی خاصی داشته باشد.ولی معشوق،او را از انسان و جهان جدا نمی‌کند.در صورتی‌ که در عشق بدلی،معشوق همه را از انسان جدا می‌کند.و این جدایی خودش منشاء ترس و اضطراب و فاصله است.ترس از جدایی در عشق بدلی وجود دارد.چرا که در ناخودآگاه دو طرف طرح مبهمی از ناخالصی این رابطه هست.اچرا که این بازی‌ها را ذهن تدارک می‌بیند و خودش از وضعیت خودش نمی‌ تواند بی‌اطلاع باشد.ناخودآگاهی و بی‌اطلاعی دو مقوله جداگانه‌اند.عشق فاصله‌ها را برمی‌دارد.ناگاه‌ عاشق یک نگاه کلی و هلستیک است.شکسته و جداجدا نیست.تجزیه نمی‌شود.انسان دنبال سازگاری‌ مصنوعی با محیط نیست.آن‌چه اتفاق می‌افتد از من اصیل او است.منی که در زیر غبار گذشته مدفون‌ است و عشق آن را به یک‌باره از زیر آن سنگینی هولناک بیرون می‌آورد.شفاف و تابناک.

آینه‌ای دانی چرا غماز نیست؟ چونکه خاشاک از رخش ممتاز نیست

«مولوی»

(به تصویر صفحه مراجعه شود) انسان همواره در جست وجوی یگانه‌گی با خویش و هستی است.ازاین‌رو است که متوجه هم‌سازی‌ می‌شود.هم‌سازی یعنی نداشتن تعارض در درون و با بیرون که برای وی به صورت ایده‌آلی درمی‌آید. بنابراین هم‌سازی طیعی و اصیل با هم‌سازی مصنوعی و ساخته‌گی متفاوت است.در دل‌باخته‌گی‌ هم‌سازی اصیل نیست.در عشق همسازی اصیل است.در عشق خود از میان رفته است.انسان عاشق‌ خودی ندارد.هویتی ندارد.شخصیتی ندارد.شناور است.خود و مرکز متعلق به انسان عاشق نیست.در رابطه‌ی جنسی هم این خود برای لحظاتی غایب می‌شود.ولی از نو می‌آید و با مصیبت هم می‌آید.چرا که همراه با احساس گناه و عناد به خود است.حکایت خود را دست‌کم نگیرید. انسان بیولوژیک و پسیکولوژیک خود را جدی می‌گیرند.در صورتی که خود یک مرکز شرطی و برنامه‌ریزی شده و آش شله‌قلمکار است.از هرچیزی در آن هست.اخلاق،سیاست،فرهنگ،روان‌شناسی،ادیان و نظایر این‌ها و بدبختانه اطلاعات متضاد و متعارض هم در آن هست که به توازن و تعادل‌ فیزیکی انسان همه آسیب می‌رساند.چرا انسان‌ها به مواد مخدر و مشروب‌ های الکلی و عشق‌های بدلی پناه می‌برد و معتاد می‌شوند.زیرا می‌خواهند از این خود فرار کنند.از آزار آن،از تعارض‌هایی که برای ما آفریده و می‌ آفریند.فراموش نکنید که بدن ما در زیر ضربه‌ی این ذهن به هم ریخته و پسیکولوژیک است.تاوانش را فیزیک ما می‌دهد.با بیماری‌های روان‌تنی. ازاین‌رو است که ذهن سالم می‌تواند فیزیک را سالم نگه دارد.مگر از دستبرد پیری و ذهن عاشق می‌تواند فیزیک را برای همیشه سالم و شاداب نگه دارد و پیری را هم هرگز تجربه نکند.

جمع باید کرد اجزاء را به عشق‌ تا شوی همچون سمرقند و دمشق

«مولوی»

1-نویسنده قشر روشن‌فکر و یا کتاب‌خوان رااز واقعیت‌ها جدا می‌کند و تخم نفرت و کینه را در دل آنان می‌کارد.

2-بعضی از روشن‌فکران را دیده‌ام که به خاطر به اصطلاح یک دهن‌کجی که می‌تواند خطای حسی یا شناختی هم باشد،آن‌چنان به‌ هم ریخته‌اند که سر از سی‌سی‌یو و بیمارستان قلب درآورده‌اند.

3-بسیاری از روشن‌فکران از نظر مالی درمانده‌اند.پر از کینه و عداوت‌اند.چگونه می‌توانند خیرخواه مردم باشند؟تراوشات ذهنی‌ آنان ناشی از درون مجروح‌شان است.مطالباتشان وصول نشده است.انتظاراتشان برآورده نشده است.تصویری که از خود دارند با واقعیت فرسنگ‌ها فاصله دارد.

4-آیا ما با فکر کژ و آسیب‌دیده می‌توانیم برای بهینه‌سازی فکری و بهداشت روانی جامعه نسخه بنویسیم؟

5-ادبیات گاهی برای عده‌ای از سرگرمی هم گذشته،یک نوع تفاخر،یک نوع امتیاز،یک نوع خودنمایی،یک نوع برتری فکری، و در غرب یکنوع پول‌سازی.

6-تیپ پسیکولوژیک خلق می‌کند که مطابق با درون آسیب‌دیده و مجروح اوست.هم‌چنان‌که تیپ بیولوژیک نیز ادبیاتی‌ می‌آفریند که کلیشه‌ای و قالبی است

------------------

احمدی نژاد

این مطلب را از پایگاه نور مگز نقل کردم

http://noormags.com/view/fa/articlepage/468326

----------------------------------------------------------

 چو کسی به نزع افتد بزند دم شماری

همه باغ دام گشته همه سبزفام گشته

گل و لاله جام بر کف که هلا بیا چه داری

گل و لاله‌ها چو دام‌اند و نظاره گر چو صیدی

که شکوفه‌ها چو دام و همه میوه‌ها شکاری

به سمن بگفت سوسن به دو چشم راست روشن

که گذاشت خاک خاکی و گذاشت خار خاری

جمعه فراموش نشود-دحوالارض

 بیست و پنجم ذیقعده، هم زمان با دحوالارض یعنی گسترش یافتن زمین است.

معنای دحوالارض

«دَحو» به معنای گسترش است و برخی نیز آن را به معنای تکان دادن چیزی از محلِ اصلی اش تفسیر کرده اند. منظور از دحوالارض (گسترده شدن زمین) این است که در آغاز، تمام سطح زمین را آب های حاصل از باران های سیلابیِ نخستین فراگرفته بود. این آب ها، به تدریج در گودال های زمین جای گرفتند و خشکی ها از زیر آب سر برآوردند و روز به روز گسترده تر شدند.

از سوی دیگر، زمین در آغاز به صورت پستی ها و بلندی ها یا شیب های تند و غیرقابل سکونت بود. بعدها باران های سیلابی مداوم باریدند، ارتفاعات زمین را شستند و دره ها گستردند. اندک اندک زمین هایِ مسطح و قابل استفاده برای زندگی انسان و کشت و زرع پدید آمد. مجموع این گسترده شدن، «دَحو الارض» نام گذاری می شود.

برنامه های معنوی

زمین، گاهواره زندگی انسان و همه موجوداتِ زنده است، که با تمام کوه ها، دریاها، درّه ها، جنگل ها، چشمه ها، رودخانه ها، معادن و منابع گرانبهایش، نشانه ای از نشانه های آفریدگار به شمار می آید که آن را گسترانیده است. روز دحوالارض ـ روز گسترش زمین ـ روز بسیار مبارکی است و آداب و اعمال ویژه ای دارد؛ از جمله:

1. روزه داشتن که ثواب هفتاد سال عبادت را دارد.
2. احیا و شب زنده داری شب دحوالارض که برابر با یک سال عبادت است.
3. ذکر و دعا.
4. انجام غسل به نیت روزِ دحوالارض و نماز مخصوص آن.

دحوالارض در قرآن

در قرآن کریم به دحوالارض اشاره شده است. خداوند در آیه 30 سوره نازعات می فرماید: «و زمین را پس از آن (آفرینش آسمان و زمین) گسترش داد». بر پایه نظر بیشتر مفسران، منظور از «دَحیها» در این آیه، همان دحوالارض است.

دعای روز دحوالأرض

یکی از برنامه های پیشنهادی در روز مبارک گسترده شدن زمین، خواندن دعای ویژه این روز است. در بخشی از این دعا، به مسأله دحوالأرض چنین اشاره شده است: «ای خدایی که خانه کعبه را گسترانیدی و دانه را شکافتی و سختی را برطرف ساختی، از تو می خواهم در این روز از روزهایت که حق آن را بزرگ نمودی، هر گرفتاری و مشکلی را برطرف سازی».

ذیقعده؛ ماه حرام

ماه ذیقعده اولین ماه از ماه‌های حرام است. ماه‌های حرام زمان‌هایی هستند که جنگ در آنها ممنوع بوده و احکام ویژه‌ای نیز از جهت شرعی و فقهی دارند.

اما استفاده اخلاقی و تربیتی که از این حکم می توان كرد، این است که: «اگر جنگ و نزاع میان مردمان در این ماه حرام شده است» حتما منازعه و محاربه با خداوند باید بیشتر مورد نفرت قرار گیرد؛ بنابراین، شایسته است انسان مومن در این ماه ها بیشتر به فکر باشد تا اندیشه و اعضای او با گناه و معصیت، به مخالفت با خداوند برنخیزد.

مناسبت های دیگر این روز

گذشته از واقعه دحوالارض، رویدادهای دیگری نیز در این روز رخ داده اند که اهمیت آن را دوچندان کرده اند؛ از جمله:

• میلاد ابوالانبیاء حضرت ابراهیم علی نبینا و آله و علیه السلام.

• میلاد حضرت عیسی مسیح ـ علیه السلام.

• خروج رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ از مدینه به همراه هزاران حاجی به سوی مکه، به قصد حجة الوداع. در این سفر وجود مقدس امیرالمؤمنین و حضرت زهرا ـ سلام الله علیهما ـ و نیز همه همسران و بسیاری از اصحاب پیامبر (ص) نیز ایشان را همراهی می‌کردند.

• در روایتی نیز آمده است که قائم (عج) در همین روز قیام خواهد کرد.

زیارت حضرت امام رضا ـ علیه السلام ـ بهترین و با فضیلت‌ترین عمل مستحبی این روز است.
-------------------

این مطلب را از اینجا نقل کردم


http://www.shia-news.com/fa/pages/?cid=19310


آه...............

 

زاهد بودم ترانه گویم کردی


سرحلقه ی بزم و باده جویم کردی

سجاده نشین با وقاری بودم

بازیچه ی کودکان کویم کردی
-------------------------------------------------------


در جان بي تابم بتاب، بر چشم بي خوابم بخواب

احساس خواب آلوده را، بيدار كن بيدار كن

دل از تو آبادي نديد و ز تو كسي شادي نديد

اي عشق ويران ميكني ، اقرار كن اقرار كن

اي يار ناليدي زِ عشق ، همواره باليدي به عشق

اي عشق خود را در دلم ، تكرار كن تكرار كن

----------------------------

 این دو شعر را با صدای افتخاری شنیده ام شاید متن اصلی اشعار فرق داشته باشد

عکاس حرفه ای

حدود دو ماه قبل از طرف روابط عمومی مرکز خبر دادند برای عکس برداری از طرف یکی از خبرگزاریها، عکاس اعزام شده است. بنده بنا به تجربه ای که از قبل داشتم که معمولا عکاس های غیرحرفه ای اعزام می شدند، چندان رغبتی برای عکس از فعالیت های بخش خودم نداشتم. آن بنده ی خدا آمد و عکس هایش را گرفت و رفت! بعد از گذشت یک هفته، عکس ها را منتشر کردند و آن وقت بود که متوجه شدم که چه عکاس حرفه ای و با ذوقی بوده است. نمونه ای از عکس های او را در زیر آورده ام:

مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی

 اینجا ورودی مرکز ماست!

باور کنید خودم هم فکر نمی کردم که اینقدر بزرگ، زیبا و جالب باشد. هنر است دیگر! می تواند کاه را کوه نشان دهد و کوخ را کاخ!

مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی

 جلل الخالق! یعنی این همین کافی نت خودمان است؟ در اینجا دانشجویان و طلاب از کافی نت پژوهشی مرکز استفاده می کنند. در این کافی نت بانک های اطلاعاتی خارجی مثل جی-استور، کوئیستیا و ... و بانک های اطلاعاتی فارسی موجود می باشد.

اندیشوران

 به به، چشممان روشن! جناب حجت الاسلام و المسلمین آقای حبیب اللهی عزیز! مدیر پایگاه اندیشوران. اگر می دانستم عکاس اینقدر حرفه ای است، از خودم هم عکس جداگانه می انداختم!

به من گفتند اجازه هست عکس بگیریم .من هم عرض کردم از بنده لازم نیست عکس بگیرید ولی وقتی عکسها آمد ظاهرا از غفلت ما استفاده کرده وبدون اینکه متوجه باشم ما را هم در کادر آورده است

اگر خبر می کرد لااقل عطری به خودمان میزدیم و.......ژستی می گرفتیم و..........

حوزه نت

 این هم تمثال مبارک حجت الاسلام و المسلمین آقای احمد اکبری، مدیر پایگاه حوزه نت است.

نورمگز

اینجا هم اتاق کار پایگاه نورمگز است. بندگان خدا خیلی در این پایگاه زحمت می کشند و به شما توصیه می کنم حتما به این پایگاه مراجعه کنید. بسیاری از مقالاتی که بنده درباره عشق به آنها استناد می کنم از این پایگاه برداشته شده است.

نشانی و پیوند این پایگاه ها را در زیر آورده ام

پایگاه اندیشوران

پایگاه حوزه نت

مجلات تخصصی نور

جمله های عمودی 55

زیباترین ترانه برای من


سمفونی برگ های پاییزی است


وقتی گام های تو


آهنگ من دارد

 

دوش دیوانه شدم عشق مرا دید و بگفت

آمدم نعره مزن جامه مدر هیچ مگو

گفتم ای عشق من از چیز دگر می‌ترسم

گفت آن چیز دگر نیست دگر هیچ مگو

من به گوش تو سخن‌های نهان خواهم گفت

سر بجنبان که بلی جز که به سر هیچ مگو

-------------------------------------

مژده ای دل که دگر باد صبا بازآمد

هدهد خوش خبر از طرف سبا بازآمد

برکش ای مرغ سحر نغمه داوودی باز

که سلیمان گل از باد هوا بازآمد

عارفی کو که کند فهم زبان سوسن

تا بپرسد که چرا رفت و چرا بازآمد

مردمی کرد و کرم لطف خداداد به من

کان بت ماه رخ از راه وفا بازآمد

لاله بوی می نوشین بشنید از دم صبح

داغ دل بود به امید دوا بازآمد

چشم من در ره این قافله راه بماند

تا به گوش دلم آواز درا بازآمد

گر چه حافظ در رنجش زد و پیمان بشکست

لطف او بین که به لطف از در ما بازآمد

صحن بستان ذوق بخش و صحبت یاران خوش است

وقت گل خوش باد کز وی وقت میخواران خوش است

از صبا هر دم مشام جان ما خوش می‌شود

آری آری طیب انفاس هواداران خوش است

ناگشوده گل نقاب آهنگ رحلت ساز کرد

ناله کن بلبل که گلبانگ دل افکاران خوش است

مرغ خوشخوان را بشارت باد کاندر راه عشق

دوست را با ناله شب‌های بیداران خوش است

نیست در بازار عالم خوشدلی ور زان که هست

شیوه رندی و خوش باشی عیاران خوش است

از زبان سوسن آزاده‌ام آمد به گوش

کاندر این دیر کهن کار سبکباران خوش است

حافظا ترک جهان گفتن طریق خوشدلیست

تا نپنداری که احوال جهان داران خوش است

 --------------------------------------------
  تو نگاه آخر تو آسمون خونه نشین بود
                                  دلتو شکسته بودم همه ی قصه همین بود

                                     می تونستم با تو باشم مثل سایه مثل رویا
                                 اما بیدارمو بی تو مثل تو تنهای تنها

سماع حقیقی اختیاری نیست

سماع از منظر عرفان اسلامی

* بحث سماع را مطرح کردید. سؤال این است که آیا سماع از نظر عرفان اسلامی مورد تایید است؟

ـ اگر مراد از سماع همین رقص و پایکوبی و این حرکاتی است که اکنون در خانقاه‌‌ها مرسوم است، اینها نادرست است و قابل دفاع نیست. اینها اصلا سماع نیست بلکه رقص و لهو است. 

از این رو مولوی می‌‌گوید:

بر سماع راست هر کس چیر نیست/ ﻟﻘﻤﻪ ﻫﺮ مرغکی انجیر نیست

یعنی آن سماعی که حقیقتا سماع است برای اینها حاصل نمی‌‌شود؛ بلکه رقص است، لهو است. و در حقیقت سماع عرفانی نیست.

محیی الدین ابن عربی پدر عرفان نظری هم این سماع را مذمت می‌‌کند.

ولی اگر مراد از سماع، سماع حقیقی است که یک نوع حالت بی‌قراری است که از غلبه وحدت و وجد بر عارف عارض می‌‌شود و آرامش را از او می‌‌گیرد و مثل پروانه ـ که عاشقانه به دور شمع می‌چرخد و می‌چرخد تا به وصال برسد ـ او را ناخواسته به چرخش در می‌آورد، این امر را نمی‌شود رد کرد و مردود دانست و اختیاری هم نیست تا کسی به حرمت یا حلیّت آن فتوا بدهد.

------------------------------------------------------------------------------------------

این مطلب از مصاحبه استاد رمضانی خراسانی نقل شده است


http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13910707000754

------------------------

مشرق--- ابتدا متن اظهارات دکتر دینانی و سپس فتاوی مراجع عظام را ملاحظه می کنید:

دینانی: عرض کنم که خب این نسبت هایی که میدن ـ که شما فرمودید ـ هر کسی به اندازه فهم خودش حرف میزنه. یعنی چون در همون مرتبه هستند از رقص فقط الواطی می فهمند و رقاصی می فهمند و هرزه درائی! کسی که رقص رو هرزه درائی میدونه فکر می کنه که رقص مولانا هم هرزه درائیه. این دیگه بیشتر از این هم نمی تونه بفهمه! بیچاره خب چیکار بکنه. این مرتبه فهمش همینه. اون خودش همینه فکر می کنه هر کسی که از رقص صحبت کرد هم در همین حد رقص اوست!
اما من قبل از اینکه وارد بیان و توضیح این مطلب بشم یک حکایتی نقل کنم که البته این واقعیته. سعدالدین حمویه که یکی از عرفای بزرگه. خیلی عارف بزرگیه. در یه جلسه ای نشسته بود که عرفا بودن. اون جلسه سماع بود. شعری خونده شد و حالی دست داد به عرفا و عرفا به رقص درآمدند به حرکت درآمدند. سعدالدین حمویه همچنان آرام نشسته بود در بحر تفکر هیچ تکون نمی خورد.
یه کسی از اونا که در حال رقص بود گفت که مولانا ! جلسه سماعه رقصه… تو رو ساکت می بینم! سعدالدین حمویه این آیه رو قرائت کرد- فرمود : «و تری الجبال تحسبها جامده و هی تمرّ مرّالسحاب»
شما این کوهها رو می بینی که ساکته سالها صامت و ساکت موندن . این کوه رو ما می بینیم هزاران ساله سر جاش تکونم نمی خوره صدا هم نمی کنه. اما در باطن امر و در واقع و نفس الامر این کوه مانند ابر در حرکته. «تمرّ مرّالسحاب….» یعنی مانند ابرها در حرکته. کوهها در حرکتن. ابر هم حرکت می کنه…ابر همیشه در حرکته رقصه. و اون جمله ای که شما فرمودید از خواجه که حکیمه خدا رحمتش کنه حکیم متالهه…
رقص نوعی حرکته …منتهاش حرکتی است که یک مبنایی تکونش می ده. یه محرکی داره"
مجری : احسنت!
دینانی: رقص بی خودی که نمی آد که! اصلا رقص بی خودی نمی شه یه محرک می خواد…اگه بی خودی باشه اون حرفه است، اون تکنیکه این همین هرزه درائیه . یه رقاص حرفه ای که یه رقص واقعی نمی کنه. اون حرفشه… تکنیکه. اما اون کسی که به رقص می آد یه محرکی از درون داره…محرک از درون. رقص نوعی حرکته ولی حرکت ویژه! نه هر حرکتی رقصه. حرکت ویژه رقصه.
حرکتی است که از نقص به کمال میره. اگه ما رقص رو اینطور معنی کنیم که از نقص به کمال رفتنه ، نه تنها عارف در رقص می آد ، نه تنها انسان در رقص می آد ، هستی در رقصه.
مجری : احسنت!
دینانی: برای اینکه هستی همواره علی الاتصال و علی الدوام از نقص به کمال می ره. از قوه به فعلیت. از مرحله قوه به فعلیت.
مجری : رقصی چنین میانه ی میدانم آرزوست!
دینانی: یعنی از نقص به کمال رفتن. کسی که مونده عرض کردم همون بحث اولی…کسی که به یه چیزی خرسند و قانعه همتش کمه دیگه. یه چیزی بهش رسیده حالا اینو سخت نگه می داره و به همینجا هم قانعه. این حرکت حبّی نداره، حرکت کمالی نداره. یعنی به بالاتر نمی خواد برسه. اصلا خواستن نداره. نمی خواد .. همینو می خواد.
اما کسی که هل من مزید می گه برا کمال و هر لحظه بالا و بالا و بالاتر می خواد بره از نقص به کمال بره ، این در واقع در یه رقصه! حالا شجر در رقصه، حجر در رقصه، دریا در رقصه، کوه در رقصه. همین کوه هم حرکت جوهری داره، حرکت حبّی داره در رقصه…عالم در رقصه.
منتها رقص عارف باز با رقص جماد و نبات و حیوان یه تفاوتی داره. اونا هم از نقص به کمال می رن. ولی از نقص به کمال رفتن عارف یک حرکت دیگری می خواد. چون عارف یه حرکت فیزیکی داره در بدنش. بدنش هم مانند سایر موجودات در حرکته.چون بدنم که آرام نیست بدنم از نقص به کمال می ره. وحتی وقتی پیر می شه رو به نزول می ره اونم یه نوع کمالی دیگه است. یعنی اون نزول رو برای کمالی دیگه آغاز می کنه.
اما عارف غیر از حرکت فیزیکی و بدنی که در کل عالم هست یه حرکت روحی داره ، که روحش در حرکته. اصلا روح ریحه پروازه. این رقص روحانی درونی سرایت می کنه به بدن!
 اون رقص در درونه داره حرکت حبّی در تعالی فکریست و عشقی! اما اون روح چنان سیطره بر بدن داره که بدن هم به حرکت درمی آد! یه رقص موزون!
اتفاقا این رقص عارف مطابق همون حرکت درونیشه. یعنی همینطور که قلبش، روحش در حرکته بدنش هم به موازات روحش به حرکت درمی آد. این رقص عارفه! این هرزه درائی نیست که!
مجری : احسنت!

{متن برنامه تلویزیونی فوق را می توانید در این لینک ببینید: http://www.ebnearabi.com/?p=4736}

استفتاء از مراجع درباره سخنان آقای دینانی در شبکه ۴ و پاسخ مراجع

سوال : اخیرا یکی از اساتید دانشگاه برای موجه جلوه دادن سماع (رقص صوفیانه) با استناد به سخنان برخی از صوفیان و استشهاد به آیه شریفه (و تری الجبال تحسبها جامده و هی تمرّ مرّالسحاب) گفته که همه کوهها و ابرها و عالم در رقص و سماع اند . وی همچنین با بیان اینکه سماع حرکانی موزون ، ناشی از رقص و تلاطم روح است ، سماع را تایید کرده و به دفاع از آن پرداخته است. با توجه به رواج روز افزون تصوف و عرفانهای کاذب خواهشمندیم بفرمایید آیا از لحاظ اسلام سماع حکم رقص را دارد؟ و حکم آن چگونه است؟
 
پاسخ مراجع معظم (دام ظلهم) :

مقام معظم رهبری، آیت الله العظمی خامنه ای :
ترویج عقاید باطل صوفیه حرام است. تقرب به خدای متعال با عبادت های جعلی حاصل نمی‌شود و باید از روش اهلبیت (علیهم السلام) پیروی کرد.

آیت الله سیستانی:
موسیقی لهوی حرام است و همینطور غنا که سخن باطل با کیفیت لهوی است حرام می باشد واگر سخن باطل نباشد نیز اشکال دارد , و این روشها بر خلاف طریقه ی صحیحه اتباع اهل بیت (علیهم السلام) است.

آیت الله صافی  گلپایگانی:
به هیچ وجه مستند شرعی ندارد باید بدانید افرادی که به اصطلاح عرفا نامیده میشوند اکثریت دارای انحرافات فکری و عقیدتی و روشهای خرافی می باشند و گفتارها و سخنانی دارند که بانصوص قرآن مجید و احادیث شریفه مخالفت دارد. افرادی از این فبیل طریقه متشرعه و ملتزمین به احکام و آداب شریعت را نداشته اند و اگر هم برخی آنها را از عقاید فاسده تبرئه نمایند برای شخص مسلمان آراء و عقایدشان حجت نیست و قدر مسلم این است که این افراد و آرائشان در طول چهارده قرن در محیط مذهب و تشیع هیچگاه مرجع و ملجا نبوده است و در همه ادوار واعصار رهبران عقیدتی شیعه ،افرادی مثل ابن بابویه پدرصدوق وخودصدوق و شیخ مفیدها و شیخ طوسی ها و علامه حلی ها و مجلسی ها و صدها و هزارها علما از این قبیل بوده اند که در ارائه مرزهای بین کفر و اسلام و همواره کلامشان قطعی و قاطع بوده است . اکنون هم راه وصراط مستقیم همان راه آنها است. مع ذلک برای مزید شناسایی به حال این افراد میتوانید به کتابهایی مثل: خیراتیه و فضائح الصوفیه و نقدی بر مثنوی و حدیقة الشیعه و عرفان و تصوف و جستجو در عرفان اسلامی رجوع نمایید.

آیت الله مکارم شیرازی:
در اسلام چیزی به نام سماع نداشته و نداریم و این مطلب ساخته دست برخی از فرقه های منحرف صوفیه است. آن آیات نیز هرگز دلالت بر جواز رقص سماع نمی کند و استدلال و استناد به آن آیات برای جواز این رقص غلط اندر غلط است. جهت اطلاع از عقاید انحرافی صوفیه می توانید به کتاب ما «جلوه حق»رجوع کنید.
 
آیت الله مظاهری:
حرام است و شرکت در این گونه جلسات نیز جایز نیست.

آیت الله نوری همدانی:
اینگونه برداشتها از قرآن که منشأ آن هوی و هوس می‌باشد و هیچگونه مستند عقلائی ندارد و تفسیر به رأی است حرام است.
 
آیت الله سید محمد صادق روحانی:
اولا حکم رقص را دارد ثانیا حکم تفسیر قرآن به رای نیز دارد ثالثا جزای رجاء تصوف و عرفان کاذب را دارد.
   
آیت الله محمد عزّالدین حسینی زنجانی:
فرق صوفیه و اعمال آنها از نظر فقه شیعه مورد تایید نبوده و سماع نیز جایز نیست.

آیت الله سید محمد شاهرودی:
سماع و حرکاتی که معروف به رقص سماع است نیز جائز نیست.
 
آیت الله موسوی اردبیلی:
استناد اینگونه اعمال به آیات قرآن بی اساس و فاقد اعتبار است و انجام آنها شرعیتی ندارد.

 آیت الله گرامی:
آیا حرکات ابر و کوه رقص است؟ گویا معنای رقص را استاد نفهمیده . رقص طبق روایات معتبر حرام است .والسلام

برای مشاهده تصویر استفتاء از مراجع و پاسخ آنها به لینک زیر مراجعه کنید:
 http://www.ebnearabi.com/wp-content/uploads/2012/05/Esteta.pdf
---------------------------------
پاسخی به استفتاء شیطنت آمیز اخیردرباب«سماع عرفانی»برعلیه دکتردینانی



با او
سلام و ادب؛

اخیرا عده ای از فلسفه گریزان و عرفان ستیزان اقدام به استفتائی از مراجع تقلید بر اساس یک فهم تحریف شده از بیانات استاد دینانی در باب سماع عرفانی نمودند، بنظر رسید که تبیین مغالطات این دوستان و بیان پاسخی به ایشان، خالی از لطف نباشد و البته در خبرگزاری ها هم منتشر شده است.

متن در اینجا هم خدمت دوستان تقدیم می شود؛

«با او
چراغ ابلهان عُمری است می سوزد در این محفل * چه باشد یک شرر بالد، فروغ طبع آگاهی؟!» -بیدل دهلوی-
افسوس که بار دگر شاهد سوء استفاده از جایگاه فقاهت ومرجعیّت شدیم ودیدیم افرادی با غرض یا إن شا الله بی غرض، اقدام به استفاده ابزاری از جایگاه مراجع تقلیدعظام درجهت اندیشه ها یا سوء اندیشه های مکتبی خود نمودند، و البتّه استفتائات شیطنت آمیز، سابقه ای بس طولانی دارد.
سوآل و استفتائی برآمده ازفهمی ناصواب از بیانات استاد، دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی را به دست گرفته، در به در به دنبال گرفتن پاسخ مدّنظر خود رفتند، بی آنکه دقّت کنند که «إنّما الأعمال بالنّیات»و نیّات خود را واکاوی کنند.
بی جا نیست که پیش ازکشف مغالطات و اغراض نامطلوب دوستان، اشاره ای به جایگاه فقهی و اصولی استاد دینانی شودکه مدّنظر باشدکه مفسّر حیکمِ «سماع عرفانی»،خود مجتهدی خبیر درعرصه ی فقاهت است. ایشان که بین سال های 1334 تا 1345 به مدّت یازده سال درحوزه علمیّه قم، به کسب و تحقیق مبانی فقهی وشرکت در دروس خارج فقه و اصول پرداختند و در این راه از محضر اساتیدی چون آیت الله بروجردی،آیت الله سیّد محقّق داماد وامام خمینی (رضوان الله علیهم) بهره بردند و پیش از عزیمت به تهران، به مرتبه اجتهاد فقهی نائل آمدند.گرچه اساتید فقه واصول ایشان محدود به همین آیات عظام نبوده و کسانی چون آیت الله سیّد ابوالحسن رفیعی قزوینی را نیز می توان در جرگه اساتید فقهی ایشان نام بردکه استاد طیّ چند سال، در ایّام تابستان علاوه بر کلاس فلسفه، در درس فقهی مرحوم رفیعی قزوینی در قزوین نیز شرکت می جسته اند.
امّا عامل اشتباه و مغالطه ی این دوستان در فهم کلام استاد چه بوده است؟
یکی از عوامل علمی این اشتباه، عدم توجّه به مشابهت لفظی واژگان «رقص و سماع» بین دو علم فقه وعرفان است.گوئی این دوستانِ استفتاء کننده، گمان برده اند که رقص و سماع در عرفان به همان معنایی به کار برده می شودکه در فقه مورد استفاده بوده و به عنوان مفهوم و منطوق برخی منابع فقهی، مبدأ فتوا در این زمینه واقع شده است!
در حالی که بر آشنایان مبانی عرفانی و زبان تمثیلی و ادبی پوشیده نیست که حقایق والای عرفانی در لباس استعاره و تشبیه بیان می شوندکه این خود جهات مختلفی دارد از جمله اینکه عموماً بیان امر مشهود بدون استمداد از تمثیل و تشبیه مقدور نیست و یا عاملش عدم مطلوبیّت طرح این مطالب به عنوان خوراکی خاص یا صعب الفهم، در عباراتی عریان است که این قبیل امور، صلاح و مفید نیست که صریح به منصّه ی ظهور برسد.
این صناعات و آرایه های ادبی مورد استفاده ی زبان قرآن کریم هم واقع شده و ما شاهد آیاتی هستیم که باید آن را عبارتی تمثیلی و استعاری بدانیم، و همین مسئله منشأ تقسیم آیات قرآنی به «محکم و متشابه» شده که در آیه ی 7 سوره آل عمران هم چنین تقسیمی بیان شده است.لذا آیاتی همچون«الرَّحْمَنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى؛ خداى رحمان كه بر عرش استيلا يافته است.»(سوره طه-آیه5) وهمچنین «يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ؛ دست‏خدا بالاى دستهاى آنان است.»(سوره فتح-آیه 10) که آیاتی تمثیلی هستند که باید با استفاده از آیات محکم دیگری همچون«لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ ؛ چيزى مانند او نيست.»(سوره شوری-آیه 11) به معنایی صحیح ومعقول تأویل شوند. «تأویل»هم خود واژه ای قرآنی است که در آیه ی مذکور مورد اشاره واقع شده،از أول و أوّل آمده و یعنی برگرداندن یک سخن به اصل و اوّل خود.
پس به طور کلّی تأویل یک سخن نمادین و استعاری به معنایی معقول،خود امری است معقول و نمی توان با اظهار چنداصطلاح کلیشه ای پرطمطراق همچون«تفسیر به رأی»آن را تخطئه نمود.
امّا عامل دیگرِ اشتباه و مغالطه ی دوستان که در ادامه ی نکته ی مذکور مشهود می گردد، یک عامل خُلقی است و آن بد بینی است. چرا که می بینیم ترجیح این دوستان به تأویل سخن عرفا به معنایی کفرآمیز به جای تأویلی منطقی و عقلانی،حاکی از یک نوع پیش فرض منفی و بدبینی مکتبی است و این خُلق علمی برخلاف آموزه های حضرات معصومین(علیهم السّلام) است، همچون که مولانا علیّ بن أبی طالب در باب مواجهه با هرسخنی و از هرقائلی می فرمایند:
«لَا تَظُنَّنَّ بِكَلِمَةٍ خَرَجَتْ مِنْ أَحَدٍ سُوءاً وَ أَنْتَ تَجِدُ لَهَا فِى الْخَيْرِ مُحْتَمَلًا» (حکمت نهج البلاغه و الكافي ج-2 ص36 )
ترجمه: به هیچ سخنی که از دهان هر کس بیرون می‏آید، هیچ گاه گمان بد مبر، اگر در آن احتمالی خوب می‏یابی.
درحالی که می بینیم روش ومنش این دوستان بر خلاف این کلام بوده و نه حاضر به پذیرش تأویل عقلانی از کلام تمثیلی عالِمان وعارفان وشاعران بزرگ اسلامی هستند ونه حاضر به پذیرش درک معقولی ازکلام استاد دینانی ولذا مُعوَج ترین فهم از یک کلام را مبنا قرار می دهند وآن را تبدیل به یک استفتاء نموده و طبق آن دست به تکفیر وتفسیق وتوهین و رفتارهای تند وجامد می زنند.
اگردوستان دَمی منصفانه به فطرت پاک خود رجوع کنند و عقل إلهی خود را قاضی نمایند،به مفهوم و مقصود گفته بزرگان فلسفه وعرفان اسلامی پی خواهند بُرد و سوء فهم، ناشی از کوتاهی خود ما در انصاف و عقلانیّت است.به تعبیر زیبای جناب عطّار نیشابوری؛
«فهم انسان طبع درّاک آمده * جوهر ماهیّتش، پاک آمده ، راز اهل راز، آگاهی بُوَد * گر نفهمی تو ز کوتاهی بُوَد»
گرچه در بسیاری از مطالب بزرگان فلسفه وعرفان اسلامی که اینقدر این دوستان از خود تندی و کج فهمی نشان می دهند وطبق آن اقدام به استفتاء می کنند،به قدری اِلِمان ها و نشانه های معنای حقیقی مقصودِعرفا و شعرا موجود است که چه بسا نیازی به تأویل هم نباشد و با أدنی توجّهی فهمیده می شود که سماع را نزد عرفا، حقیقتی معنوی و بهجتی عقلانی مُراد است،نه رقّاصی. به عنوان مثال یکی ازعرفای بزرگ و البتّه مغضوب دوستان تفکیکی جناب مولوی است، ایشان در باب سماع می گوید؛
«بر سماع راست، هر تن چیره نیست * طعمه ی هر مرغکی انجیر نیست»
پر روشن است که در این بیت،سماع مطرح شده، به معنای رقّاصی یا به تعبیر استاد دینانی«هرزه درائی»و«تکنیک بدنی»نیست،چرا که چنان رقصی برای اکثر افراد ممکن است،لذا باید این سوآل را پرسید که پس منظور جناب مولوی از«سماعِ راست»چیست که می گوید «هر تن بر آن چیره نیست»؟! و چرا آن را به انجیری کم یاب مثال زده که به چنگ هر مرغکی نمی افتد؟! پس گویا بر خلاف فهم ناواقع دوستان،منظور جناب مولوی از سماع، تکنیک بدنی به عنوان یک فعالیت فیزیکی نیست.
او همچنین در شعری دیگر می گوید:
«رقص آن نبود که هر زمان برخیزی / وز زیر دو پای خویش، گرد انگیزی
رقص آن باشد که چون درآیی به سماع / جان دربازی، وز دو جهان برخیزی»
در این شعر هم صریح تر از شعر قبل،اشاره شده که رقص و سماع عرفانی، بلند شدن و رقصیدن وگرد انگیختن زیر پای نیست، بلکه این است که فرد دست از تعلّق به نفس برداشته و به عالَم عالی، تعالی پیدا کند. و در این میان اگر اشعار و عبارات تمثیلی دیگری در این باب هست،باید بسان عبارات متشابه با این عبارات محکم و صریح تأویل شود و این یک تأویل و تفسیر درون متنی بوده وتوجیهی بی مبنا نیست.
و موجب عجب است که با این صراحات واضح عرفا، این دوستان استفتاء کننده همچنان اصرار دارند که منظور از سماع عرفانی یا به تعبیرجناب مولوی«سماعِ راست»، همان هرزه درائی وتکنیک بدنی است ومی خواهند به هر ترتیبی هست بار شرعی و حرمت فقهی بر آن جاری کنند.در حالی که بر اهل فقه پوشیده نیست که اگر موضوعِ حکم از حیث معناومصداق تغییر کند، خود حکم نیز تغییر می کند-ولو اینکه لفظ موضوع همان باشد- و با توضیحات فوق روشن شدکه سماع عرفانی، از موضوع رقص تکنیکی و هرزه درائی،کاملاً خارج است.
و باز موجب تعجّت است که همین کج فهمی وتحریف دوستان در مواجهه با توضیح و بیان استاد دینانی هم پیش آمده و با اینکه استاد به دقّت توضیح داده اند که غرض از سماع عرفانی، تکنیک بدنی نیست واتّفاقاً همین تفکیک اصطلاحی ظریف توسّط استاد بیان شده،ولی باز در متن استفتاء می بینیم که آقایان درک اشتباه خود را با استمداد از تحریف بر مطلب استاد دینانی حمل نموده اند.
برای مثال یکی از مغالطات رایج در آثار دوستان فلسفه گریز و عرفان ستیز، مغالطه ی تحریف است. در کتاب «مغالطات»در باب این مغالطه آمده:
«مغالطه ی تحریف(distorting) یعنی منحرف کردن چیزی ازمسیر و وضع اصلی آن.منظور ازمغالطه ی تحریف،تغییر و تبدیل یا دخل وتصرّف سخن دیگران است؛به این معنا که مثلاً جمله، نامه، شعر یاکتابی به دلیل حذف واضافات چنان تغییر کندکه معنا ومفهومی مغایر با معنا ومفهوم اصلی بیابد.»(مغالطات، علی اصغر خندان، ص98)
و از نمونه های تحریف، تقطیع کلام وتغییر قائل جمله واموری مشابه این است،به طوری که معنای قائل همانگونه که مدّ نظر او بوده منتقل نشود.حال ببینم این دوستان در استفتاء شیطنت آمیزِخود چه کرده اند؟! استاد دینانی ماجرا ونکته ای را از قول عارفی بزرگ بنام «سعدالدین حمویه»نقل کرده و فرموده اند:
«اما قبل از اینکه وارد بیان و توضیح این مطلب بشوم، یک حکایتی نقل کنم که البته واقعیتی است.سعدالدین حمویه که یکی ازعرفای بزرگ است،در جلسه ای نشسته بودکه عرفا (نیز)بودند، جلسه سماع بود.شعری خوانده شد وحالی به عرفا دست داد وبه رقص درآمدند، به حرکت درآمدند.سعدالدین حمویه همچنان آرام نشسته بود در بحر تفکر (و) هیچ حرکت نمی کرد.
کسی ازآنها که درحال رقص بودگفت که مولانا! جلسه سماع و رقص است…تو را ساکت می بینم!سعدالدین حمویه این آیه را قرائت کرد،فرمود:«و تری الجبال تحسبها جامده و هی تمرّ مرّالسحاب».شما این کوهها را می بینید که ساکت است،سالها صامت وساکت مانده اند.این کوه را ما می بینیم هزاران سال است سرجایش ایستاده وحرکت نمی کند،صدا هم نمی کند،اما در باطن امر و در واقع و نفس الامر این کوه مانند ابر در حرکت است.»
امّا در جائی دیگر، استاد به تبیین دقیق تر حرکت باطنی و نفس الأمری عالَم پرداخته و می گویند:
««تمرّ مرّالسحاب…»یعنی(کوه هم) مانند ابرها درحرکت است.کوهها درحرکت اند،ابر هم حرکت می کند…ابر همیشه درحرکت و رقص است. رقص نوعی حرکت است… منتها حرکتی است که یک مبنایی حرکتش می دهد.یک محرکی دارد،رقص بی خود نمی آید! اصلا رقص بی دلیل نمی شود ویک محرک می خواهد…اگر بی خود باشد، آن (دیگر) حِرفه است، تکنیک است، این همین هرزه درائی است.یک رقاص حرفه ای که یک رقص واقعی نمی کند،(بلکه) او حرفه (و شغل و تکنیکش این است)… اما آن کسی که به رقص می آید،یک محرکی از درون دارد…محرک از درون، رقص نوعی حرکت است، ولی حرکت ویژه! نه هر حرکتی رقص است، بلکه حرکت ویژه رقص است(و آن)حرکتی است که از نقص به کمال می رود.اگر ما رقص را اینطور معنی کنیم که از نقص به کمال رفتن است،نه تنها عارف در رقص می آید،نه تنها انسان در رقص می آید،(بلکه)هستی در رقص است.برای اینکه هستی همواره، علی الاتصال وعلی الدوام از نقص به کمال می رود،از قوه به فعلیت، از مرحله ی قوه به فعلیت(حرکت می کند.)»
حال ببینیم این دوستان مطلب راچگونه تقطیع کرده و در استفتاء خود منعکس کرده اند:
«اخیرا یکی از اساتید دانشگاه برای موجه جلوه دادن سماع(رقص صوفیانه)با استناد به سخنان برخی از صوفیان واستشهاد به آیه شریفه(و تری الجبال تحسبها جامده و هی تمرّ مرّالسحاب)گفته که همه کوهها وابرها وعالم در رقص و سماع اند. وی همچنین با بیان اینکه سماع حرکاتی موزون، ناشی از رقص وتلاطم روح است، سماع را تایید کرده و به دفاع از آن پرداخته است.»
و مغالطه ی تقطیع وتحریف مذکور،کاملا در این استفتاء روشن است که قضاوتش را به اهل بصیرت و دقّت وا می گذاریم!
امّا استاد در بیان و نکاتشان، به نکته ظریف دیگری نیز اشاره می کنند و آن اینکه انسانِ عارف، علاوه بر اینکه جسمش همچون کوه و دشت، حرکت جوهری و استکمالی دارد، روح و نفسش نیز،یک حرکت علوی داشته و به سوی تجرّد و نورانیّت هرچه بیشتر می رود و هموست که در اثر تشعشعات ربّانی به شعف و وجد معنوی آمده و اهتزاز پیدا می کند. إهتراز واژه ای قرآنی است که دو بار در قرآن کریم به کار برده شده، که با نزول آب بر زمین، زمین اهتزاز و شادابی و نشاط پیدا می کند.امّا همین حال برای انسان الهی نیز رخ می دهد واین حالتی است که انسان الهی در مواجهه با یک آیتِ حق به وجد ونشاط می آید.در این باب در احوال وحالات معصومین نیز اخباری دردست است. از آن جمله است که وقتی شعر ابو عقيل لبيد بن ربيعه عامرى نزد رسول خدا قرائت شد که:«ألا كلّ شى ء ما خلا الله باطل»،در صحیح بخاری،صحیح مسلم وسنن ابن ماجه به اسناد متعدّد نقل شده که حضرت رسول فرمودندکه این کلام لُبید که(آگاه باشید که هر چیزی غیر از خدا باطل است)،درست ترین سخن است که شاعر گفته است.عین عبارت حضرت چنین است؛
«قال رسول الله (صلّ الله علیه و آله) أصدق کلمة قالها شاعر، کلمة لُبید:ألا كلّ شى ء ما خلا الله باطل.» (صحیح مسلم، ج7-کتاب الشّعر-ص48 و 49)
و صدرالمتألّهین شیرازی، حکیم ملّاصدرا که خود محدّثی بزرگ نیز بوده است و اجازه ی نقل روایت از استاد خویش شیخ بهائی داشته،ضمن اشاره به این روایت می گوید:
«و بهذه النغمة الروحانية قيل اهتزت نفس النبي اهتزازا علويا لا سفليا حيث سمع قول لبيد؛ ألا كل شي‏ء ما خلا الله باطل * و كل نعيم لا محالة زائل (الحكمة المتعالية فى الاسفار العقلية الاربعة-ج‏1-ص89-فصل1)
ترجمه؛ و بواسطه این نغمه روحانی، نفس رسول خدا(ص) حین شنیدن شعر لُبید که (آگاه باشید که هر چیزی غیر از خدا باطل است-و هر نعمتی لاجرم از بین رفتنی است.) از آن متأثّر گشت وبه وجد و شور آمد،(امّا) وجد وشوری علوی وماورائی و قلبی، نه سطحی و دنیایی.»
لذا آنچه از سماع مورد اشاره وتفسیر استاد دینانی بوده،سماع و رقص به همین معنای وجودی و فلسفی آن است که نوعی حرکت از قوه به فعل یا از نقص به کمال است وهمان حرکت جوهری است که جوهر وبه تبع أعراض همه موجودات این عالَم،در یک حرکت پیوسته وجودی از نقص به کمال واز ترکّب به تجرّد حرکت می کند، لذا تعابیری همچون«حرکت حبّی»در بیان استاد اشاره و تعبیری دیگر از همین معناست.
و البته برخورد قشری و سطحی با این نکات و انتساب این نکات نورانی وعمیق به هرزه درائی و تکنیک بدنی و رقّاصی،خود بی حرمتی نابخشودنی است. امیدآنکه صداقت در افراد رو به گسترش گذارد ودیگر شاهد این اقدامات شیطنت آمیز نباشیم و به جای آن،مراودات و گفتگوهای علمی و صادقانه و موفق را نظاره گر باشیم.»


نگارنده: پویان پروین اردبیلی

منبع: http://www.khabaronline.ir/detail/214387/culture/religion

 

دلم ......

عیال گرامی ودخترم خانم مهندس و داماد شاخ شمشاد گل گلاب به همراه عالیجناب پارسا کوچولو روز جمعه صبح ساعت 5:30 از فرودگاه به طرف مشهد مقدس پرواز کردند

آخه 7/7/90 تولد آقا پارسا است و روز جمعه او یک ساله شد و مادرش تصمیم گرفته بود برای یک سالگی او را به پا بوس حرم امام رضا علیه السلام ببرد

راستش قرار بود پنج شنبه حرکت باشد و من هم بروم ولی روز پنج شنبه بخاطر سمینار اندیشوران و بحث طرح آینده پایگاه مجلات تخصصی نور مجبور بودم در قم باشم و بطور کلی گفتم که نمی آیم ووقتی که دخترم برای بلیط ثبت نام کرد اسم مرا ننوشت

بگذریم قسمت که نباشد اینطوری می شود. البته خدا را شکر چند ماه پیش مشهد بودم .

برایم جالب بود وقتی آنها برای سوار شدن وارد فرودگاه شدند من وعلی اصغر هم بطرف قم راه افتادیم .علی آقا هم که قرار بود با ما حرف بزند صندلی جلو را خواباند وخوابید وفقط برای نماز صبح در عوارضی بیدار شد و سپس تا قم خواب بود

وقتی که ما به قم رسیدیم زنگ زدم  عیال گفت همین الآن فرود آمدیم و در مشهد هستیم

خوش بحالشان

انشاالله همه مسافرین به سلامت بازگشت کنند


دل از من برد و روی از من نهان کرد خدا را با که این بازی توان کرد
شب تنهاییم در قصد جان بود خیالش لطف‌های بی‌کران کرد
چرا چون لاله خونین دل نباشم که با ما نرگس او سرگران کرد
که را گویم که با این درد جان سوز طبیبم قصد جان ناتوان کرد
بدان سان سوخت چون شمعم که بر من صراحی گریه و بربط فغان کرد
صبا گر چاره داری وقت وقت است که درد اشتیاقم قصد جان کرد
میان مهربانان کی توان گفت که یار ما چنین گفت و چنان کرد
عدو با جان حافظ آن نکردی

که تیر چشم آن ابروکمان کرد

                                                

----------------------------------------------------------------------------

یاد باد آن که سر کوی توام منزل بود
دیده را روشنی از خاک درت حاصل بود
 راست چون سوسن و گل از اثر صحبت پاک
بر زبان بود مرا آن چه تو را در دل بود
 چو از پیر خرد نقل معانی می‌کرد
عشق می‌گفت به شرح آن چه بر او مشکل بود
آه از آن جور و تطاول که در این دامگه است
آه از آن سوز و نیازی که در آن محفل بود


در دلم بود که بی دوست نباشم هرگز
چه توان کرد که سعی من و دل باطل بود


دوش بر یاد حریفان به خرابات شدم
خم می دیدم خون در دل و پا در گل بود
بس بگشتم که بپرسم سبب درد فراق
مفتی عقل در این مسئله لایعقل بود
راستی خاتم فیروزه بواسحاقی
خوش درخشید ولی دولت مستعجل بود
دیدی آن قهقهه کبک خرامان حافظ
که ز سرپنجه شاهین قضا غافل بود

عشق65

در جهان شعر حافظ عشق الهی و عشق مجازی را در کنارهم می بینم زیرا که در جهان شعر او انسان چهره ای طبیعی و حقیقی دارد و در همان جایگاهی ایستاده است که خدا برایش در میان موجودات تعیین کرده است . به نظر می رسد حافظ نیز مثل بقلی عقیده دارد که برای رسیدن به عشق الهی باید از پل عشق زمینی گذشت . حافظ عاشقی را موهبتی می داند که میراث فطرت آدمی است .بنابراین چیزی نیست که وقوع آن در اختیار آدمی باشد و بتوان آن را کسب کرد یا نکرد . بنابراین نمی توان بر آنچه در اختیار انسان نیست ، برانسان عیب گرفت و کسی را به سبب عاشقی که در اختیار او نیست و او به خواست خود به دست نیاورده است، نمی توان نکوهش کرد. آن که نکوهش می کند، ریاکار و متظاهر است زیرا صفتی را در دیگران نکوهش می  کند که آن را در خود نیز آشکارا در می یابد.

طبیعی است که عشق از نگاه حافظ به معنی شهوت نفسانی نیست و میل مقدسی است که سبب تهذیب و تبدیل صفات مذموم به صفات ممدوح می شود.

------------------------------

متن بالا بخشی از یک مقاله است

انسان در جهان بینی حافظ

دکتر پور نامداریان، استاد دانشگاه تهران

---------------------

احمدی نژاد

گرچه به گمانم بحث را در ارادی بودن عشق زمینی به سرانجام رساندیم  ولی بهرحال باید  بین عشق زمینی وعشق الهی فرق گذاشت و تنها با این مدعا که عشق زمینی پلی است به عشق الهی نمی توان هرچه را که در نتیجه وغایت -عشق الهی-وجود دارد به عینه در مقدمه-عشق زمینی- جاری وساری دانست

متاسفانه این بحث  -غیر ارادی بودن عشق زمینی-کم کم بخاطر عدم نکته بینی به سمت غلط مشهور گام بر می دارد

پيري رسيد و مستي طبع جوان گذشت
ضعف تن از تحمّل رطل گران گذشت
باريك بيني ات چو ز پهلوي عينك است،
بايد ز فكر دلبر لاغر ميان گذشت
وضع زمانه قابل ديدن دوبار نيست
رو پس نكرد هر كه از اين خاكدان گذشت
از دستبرد حسن تو بر لشكر بهار
يك نيزه خون گل ز سر ارغوان گذشت
در راه عشق، گريه متاع اثر نداشت
صد بار از كنار من اين كاروان گذشت
حبّالوطن نگر كه ز گل چشم بسته ايم
نتوان ولي ز مشت خس آشيان گذشت
طبعي به هم رسان كه بسازي به عالمي
يا همّتي كه از سر عالم توان گذشت
در كيش ما تجرّد عنقا تمام نيست
در قيد نام ماند اگر از نشان گذشت
مضمون سرنوشت دو عالم جز اين نبود
كان سر كه خاكِ راه شد، از آسمان گذشت
بي ديده راه اگر نتوان رفت، پس چرا
چشم از جهان چو بستي از او مي توان گذشت؟
بدنامي حيات، دو روزي نبود بيش
گويم كليم با تو كه آن هم چسان گذشت
يك روز صرف بستن دل شد به اين و آن
روز دگر به كندن دل زين و آن گذشت

شاعر:کلیم همدانی

دعا

این دو مطلب را در سایت ها دیدم

-----------------------------------------------

امام باقر (ع) فرموده است:

هر کس هنگام خارج شدن از منزلش دعای زیر را بخواند، خداوند متعال مهمات دنیایی و اخروی او را بر عهده می گیرد.

«بسم الله الرحمن الرحیم، بسم الله حسبی الله، توکلت علی الله،

اللهم انی اسالک خیر اموری کلها، و اعوذبک من خزی الدنیا و عذاب الاخره».

«به نام خداوند بخشاینده بخشایشگر، به نام خدا، خدا مرا بس است. بر او توکل می کنم. بارالها! من از تو همه خیرها و اموری که به صلاحم است را می طلبم و از خواری دنیا و عذاب آخرت به تو پناه می برم.

----------------------------------------------------

ما روایات مختلفی در این باب داریم که وقتی انسان در گرفتاری قرار می‏گیرد، چه ذکری بگوید. ‌یکی از آن‏ها همین ذکر است. حتّی حضرت برای این ذکر سقف هم نمی‏گذارد که چه تعدادی بگو. بلکه می‏فرماید: خطاب به خداوند زیاد بگو:

«یَا رَئُوفُ یَا رَحِیمُ».

یعنی اگر خدا را به این نام بخوانی،‌ شدّت و سختی‏ات بر طرف می‏شود.

 
در روایت دیگری از امیر المؤمنین علیه‏ السلام منقول است که حضرت فرمودند: در  شدّت و سختی بگو:

لا حَولَ و لا قُوّة إلّا بِاللهِ العَلِیِّ العَظیم».