هر چه بیشتر در این وادی -حسن وقبح عشق زمینی -به مطالعه و کنکاش پرداختم بیشتر این امر برایم هویدا گشت که وبلاگ محمل وخاستگاه خوبی برای این بحث نیست زیرا وبلاگ تاب وتحمل این بحث سخت را ندارد وباعث خستگی خوانندگان می شود در این موضوع از منظر اخلاق گرایان وحکیمان ومتکلمان بحث های دقیق و مفصلی صورت پذیرفته است که نیاز به پیش مطالعات فلسفی وکلامی دارد با توجه به این ویژه گی از خیر این بحث دقیق گذشتیم وفقط به طرح مدعای خویش می پردازم .
عشق زمینی خوب و حسن است
پیش تر عرض کردیم که بحث ما در حوزه انسان شناسی است .اگر از مباحث فلسفی و دینی سخنی به میان می آید بایستی از این منظر مورد دقت قرار گیرد
اگر سخنان بزرگان در بحث عشق ملاک سنجش ومتر شما باشد در عشق بما هو عشق مذمتی وارد نشده است .حداکثر شما می توانید مذمت وملامتی در یک نوع از عشق بیابید مثل عشق شهوانی و....
اگر عشق زمینی را به سه مرحله آغاز واوج وپایداری تقسیم بندی کنیم.در مرحله عشق پایدار کمتر به مشکل بر می خوریم
به طور اجمال مقصود بنده از عشق پایدار همان عشقی است که از مرحله آغاز واوج گذشته است یعنی آن علاقه مفرط واز حد گذشته ای که شهوت و علاقه جسمی در آن به تعادل رسیده و علاقه های عاطفی و زندگی مهربانانه در آن شدید است
اگر بخواهم تعبیر عقیدتی برای این عشق پایدار به کار بگیریم همان آرامش وسکینه ای که مراد ومنظور از ازدواج است که دو جنس زن ومرد در کنار یکدیگر به سکینه و آرامش برسند
وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُم مِّنْ
أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجًا لِّتَسْكُنُوا إِلَيْهَا وَجَعَلَ بَيْنَكُم
مَّوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ
ترجمه فولادوند
و از نشانه هاى او اينكه از
[نوع] خودتان همسرانى براى شما آفريد تا بدانها آرام گيريد، و ميانتان
دوستى و رحمت نهاد. آرى، در اين [نعمت] براى مردمى كه مىانديشند قطعاً
نشانه هايى است.
در تفسیر المیزان در ذیل آیه شریفه آمده است
[بيان اينكه خلقت ازواج و جعل مودت و مهربانى بين زن و مرد از آيات خدا است]
" وَ مِنْ آياتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً لِتَسْكُنُوا إِلَيْها ..."
راغب
گفته:" كلمه" زوج" به هر يك از نر و ماده حيوانات در صورتى كه جفت هم شده
باشند اطلاق مىشود، هم چنان كه به هر يك از دو قرين چه حيوان و چه غير
حيوان نيز زوج گفته مىشود، خداى تعالى فرموده:" فَجَعَلَ مِنْهُ
الزَّوْجَيْنِ الذَّكَرَ وَ الْأُنْثى- خدا از آن دو زوج قرار داد، يكى نر
و يكى ماده" و نيز فرمود: به آدم گفتيم كه تو و زوجت در بهشت منزل كنيد، و
اگر به ماده از حيوانات و مخصوصا انسان زوجه مىگويند، لغت نازيبا و غير
فصيح است، كه جمعش زوجات مىآيد،- تا آنجا كه گفته- و جمع زوج ازواج
مىآيد
پس اينكه فرمود:" أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ
أَزْواجاً لِتَسْكُنُوا إِلَيْها"، معنايش اين است كه براى شما و يا براى
اينكه به شما نفع برساند از جنس خودتان زوج آفريد.
آرى هر يك از مرد و
زن دستگاه تناسلى دارند كه با دستگاه تناسلى ديگرى كامل می گردد و از مجموع
آن دو توالد و تناسل صورت می گيرد، پس هر يك از آن دو فى نفسه ناقص، و
محتاج به طرف ديگر است، و از مجموع آن دو، واحدى تام و تمام درست مىشود، و
به خاطر همين نقص و احتياج است كه هر يك به سوى ديگرى حركت می كند، و چون
بدان رسيد آرام می شود، چون هر ناقصى مشتاق به كمال است، و هر محتاجى مايل
به زوال حاجت و فقر خويش است، و اين حالت همان شهوتى است كه در هر يك از
اين دو طرف به وديعت نهاده شده.
" وَ جَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً"-
كلمه" مودت" تقريبا به
معناى محبتى است كه اثرش در مقام عمل ظاهر باشد، در نتيجه نسبت مودت به
محبت نسبت خضوع است به خشوع، چون خضوع آن خشوعى را گويند كه در مقام عمل
اثرش هويدا شود، به خلاف خشوع كه به معناى نوعى تاثر نفسانى است، كه از
مشاهده عظمت و كبريايى در دل پديد می آيد.
و" رحمت"، به معناى نوعى
تاثير نفسانى است، كه از مشاهده محروميت محرومى كه كمالى را ندارد، و محتاج
به رفع نقص است، در دل پديد مىآيد، و صاحبدل را وادار مىكند به اينكه
در مقام برآيد و او را از محروميت نجات داده و نقصش را رفع كند.
يكى از
روشنترين جلوه گاهها و موارد خودنمايى مودت و رحمت، جامعه كوچك خانواده
است، چون زن و شوهر در محبت و مودت ملازم يكديگرند، و اين دو با هم و
مخصوصا زن، فرزندان كوچكتر را رحم می كنند، چون در آنها ضعف و عجز مشاهده
می كنند، و می بينند كه طفل صغيرشان نمی تواند حوائج ضرورى زندگى خود را
تامين كند، لذا آن محبت و مودت وادارشان می كند به اينكه در حفظ و حراست، و
تغذيه، لباس، منزل، و تربيت او بكوشند، و اگر اين رحمت نبود، نسل به كلى
منقطع مىشد، و هرگز نوع بشر دوام نمی يافت.
نظير اين مورد مودت و رحمتى
است كه در جامعه بزرگ شهرى، و در ميان افراد جامعه مشاهده می شود، يكى از
افراد وقتى هم شهرى خود را می بيند، با او انس می گيرد، و احساس محبت
می كند، و به مسكينان و ناتوانان اهل شهر خود كه نمی توانند به واجبات
زندگى خود قيام كنند، ترحم می نمايد.
و به طورى كه از سياق برمی آيد
مراد از" مودت و رحمت" در آيه همان مودت و رحمت خانوادگى است، هر چند كه
اطلاق آيه شامل دومى نيز می شود.
" لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ"-
چون وقتى قومى در باره اصول تكوينى خويش بينديشند كه آن اصول مرد و زن را
وادار كرده به اينكه تشكيل جامعه خانوادگى دهند، و نيز آن دو را به مودت و
رحمت واداشت، و آن مودت و رحمت نيز اجتماع مدنى و شهرى را پديد آورد، و چه
آثارى بر اين اجتماع مترتب شد، نوع بشرى بقاء يافت، و زندگى دنيايى و
آخرتى انسان به كمال رسيد، آن وقت متوجه مىشوند كه چه آيات عجيبى در آنها
هست، و خداى تعالى چه تدابيرى در امر اين نوع از موجودات به كار برده،
تدابيرى كه عقل را حيران و دهشت زده می كند.