اشو وعشق 4

اشو معتقد است بایستی از عشق جنسی گذشت تا به عشق واقعی رسید و دستور العمل این  گذشتن را در نهایت با کمون اولیه می داند .

در نظر او این عشق جنسی قابل انکار نیست وتنها راه خلاصی از آن ارضا بی حد آن است .مثل انسان تشنه که باید به او آب رساند.انکار این عشق جنسی هیچ دردی را دوا نمی کند .

به عقیده بنده اشو در مقابل ادیان وکسانی که منکر این قوه قوی هستند با تمام قد ایستاده است .

اما باید از اشو پرسید  نحوه رهایی انسان از این قوه عظیم جنسی چگونه باید باشد

معمولا ادیان برای کنترل این قوه راهکارهایی را پیشنهاد می کنند . مانند عفت ورزی ،ازدواج،و.....امااشو معتقد است این راه حلها توانایی غلبه بر عشق جنسی را ندارند و تنها راه این است که هر وقت این غول و هیولای خفته بیدار شد خیلی راحت او را سیراب کنی تا بتوانی آزاد شوی هم جسمت آزاد شود وهم روحت.آنگاه  تازه آغاز راه است و می توانی اوج بگیری  بدون اینکه سنگ شهوت به پایت بسته شده باشد.تو اینک آغاز راه خواهی بود بدون دغدغه عشق جسمی

به گمان ما یکی از فرق های اساسی  مکتب های الهی ومکتب های انسانی در همین ارئه طریق هاست.اشو بعد از این پاسخ در مقابل بسیاری از پرسش هااساسی دیگر  واقع می شود وسعی می کند که به هر کدام پاسخی فراخور بدهد ولی در همین آغاز به سستی منطق واستدلال دچار می شود

پرسش این است که این عشق جنسی چه وقت سیرایی پیدا می کند و اصولا سیرایی دارد یا خیر؟

در مقابل این تنوع طلبی که از علاقه جسمی به یک جنس مخالف شروع می شود وبه عشق جسمس به همجنس می رسد وحتی به عشق جسمی به حیوان هم می رسد مکتب اشو تا کجا را مجوز می دهد

این ناکجا آباد کجاست؟

اشو با مشاهده اینکه جسم و شهوت مانع رشد روح می شود سعی در خلاصی روح دارد ولی از چاله در می آید وبه چاه ویل می افتد .برای همین در مسئله ازدواج به تضاد گویی وموعظه وپند ونصحیت می پردازد

بیچاره مرغ عشق که که هم در عروسی وهم در عزا سرش را می برند

به عقیده من هر تماس جسمی ملازم باعشق نیست ولی هر  عشق زمینی ملازم تماس جسمی است. اصولا پای عشق در تماس های شهوانی صرف در میان نیست.کما اینکه عشق بدون تماس جسمی بی معنی است و اشتباه در مورد عشق از همین جا شروع شده است واین قصه سر دراز دارد که در بحث های آینده به آن خواهم پرداخت .ان شاالله

اشو وعشق 3

دنیای مدرن وتکنولوژی همین است دیگر

مطالب اشو ونقد ونظر را در مجله های علمی پژوهشی وعلمی ترویجی  خوانده بودم و به دنبال فرصتی بودم تا با ذکر منبع به ونقد وبررسی بنشینم.

ولی از آنجایی که می گویند خود کرده را تدبیر نیست.

با اینکه از دست اندکاران وبگاه نور مگز هستم در حال حاضر وبه طور موقت از منابع متنی وبگاه نور مگز محروم هستیم.

ان شاالله اگر زودتر بتوانیم آیین نامه استفاده کاربران را تهیه کنیم این محدودیت نیز حداقل برای امثال بنده برطرف خواهد شد.چون بهرحال کمی حق آب وگل داریم اینجا

اما بعد

فعلا به حافظه نداشته ام تکیه می کنم مثل تکیه بر باد و اگر در طول هفته آینده محدودیت برطرف شد.منابع را خدمتتان عرضه خواهم داشت

الف-به گمان بنده اشو در قدرت نیروی شهوت واینکه اگر کسی مقهور آن شود دیگر خاطری آرام نخواهد داشت تا اندازه ای درست می گوید.اما نکته اینجاست که تعمیم آن به نوع بشر با این اطلاق هرگز صحیح نیست


یعنی نوع بشر وانسان بدینگونه نیست وما اگر مکتب ویا اندیشه ای را برای انسانیت عرضه می کنیم باید نوع بشر را در نظر بگیریم.بله درست است اگر انسان فکرش درگیر هر مسئله مهمی باشد نمی تواند به مطالب دیگر بپردازد ولی اینکه آن مسئله چه باشد وچه قدرتی داشته باشد محل بحث وگفتگوست.

بحث دیگر در این میان مسئله زمان است.

تغییر وتحول انسان در طول زمان باعث کندی وتندی این ویژگی می شود .یعنی یک دانشجو خیلی بیشتر به این مسئله فکر می کند وممکن است شب وروز به آن بیاندیشد .در حالیکه یک استاد دانشگاه که سنی از او رفته است بطور طبیعی کمتر مورد هجوم ومقهوریت این قوه ونیرو قرار خواهد گرفت

بله این را قبول داریم که بعضی از پیران از جوان ها هم جوانتر هستند وبرخی جوان ها از پیران پیر تر .

ولی اگر این یک بیماری نباشد مسلما حداقل در زمره استثناها فرار می گیرد

--------------

ما در پیاله عکس رخ یار دیده‌ایم

ای بی‌خبر ز لذت شرب مدام ما

هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق

ثبت است بر جریده عالم دوام ما

.............

ترسم که صرفه‌ای نبرد روز بازخواست

نان حلال شیخ ز آب حرام ما

حافظ ز دیده دانه اشکی همی‌فشان

باشد که مرغ وصل کند قصد دام ما

اشو وعشق2



اشو به مطالبی در زمینه عشق زمینی واهمیت آن اشاره دارد که برخی درست است ولی در ادامه راه حل هایی که برای عشق وعرفان ومراقبه عرضه می دارد نا صحیح و خطاست

اشو وقتی می بیند در مذاهب و به دنبال آن در عرفان به عشق زمینی وسکس به منزله یک مانع نگریسته می شود با رجوع به وجدان عمومی در انسان ها این دیدگاه را نادرست می یابد.اشو مانع بودن را قبول ندارد بلکه آنرا مقدمه می پندارد .اما در پی حل و گذر از این مقدمه متاسفانه موفق نیست ونسخه ای گنگ و گمراه کننده می پیچد و سپس هر کاری را برای برون رفت از این معضل ارائه می دهد بیشتر به پیچیدگی ودرماندگی منجر می شود


در جواب از اشو متفکران دینی ما سخنان بسیار جالبی را فرموده اند که به نظر بنده حداقل کمی به نفع عشق زمینی است .گرچه هنوز  سیطره مقایسه نادرست عشق مجازی وحقیقی بر آن سایه افکنده است

آنچه که در تحقیقات علمی به عنوان یک فرع باید پذیرفت تاثیر زمان ومکان وجامعه بر اندیشه و خردورزی اندیشمندان است.هر دانشمندی درحوزه جامعه و علوم انسانی ناگزیر در محیط وخانواده ای رشد ونمو کرده است .استادانی وهم صحبتان ودوستان علمی داشته است.گسستن از جامعه و غلبه فکر واندیشه محض بر افکار در علوم اجتماعی وانسانی بسیار سخت ودشوار است .

به همین دلیل است  که شما ملاحظه می کنید مکتب های فکری ودینی وادبیاتی در کنار یکدیگر ومتاثر از یکدیگر هستند .

تاثیرات متقابل نوع پوشش وگویش وحتی نگرش هم در کشورهای همسایگان بر یکدیگر کاملا پذبرفتنی است

البته در حوزه اندیشه منکر این مسئله نیستم که تفکر صحیح وبر اساس یک مکتب قادر است خود را از این التقاط برهاند .زیرا بزرگانی در عرصه علم بوده اند که کمترین اثر را از محیط خود پذیرفته اند وبر اساس یک نظام فکری ومکتبی نه تنها خود را از این حصار رهانیده اند بلکه با توجه به آزاد ومستقل بودن عقل ومنطق وخرد توانسته اند خود کشتی نجات برای دیگران شوند.زیرا جوهره این استقلال در ذات اندیشه وعلم و مکتب نهفته است

اما نکته ای که می خواهم به اشاره کنم این است که به وضوح عقب نشینی در مقابل عشق زمینی در بین اندیشمندان در حال شکل گیری است .

به گمان بنده این هیچ دلیلی ندارد جز اینکه از روز  نخست به اشتباه وارد میدان جنگ با عشق زمینی شده و اینک که عرصه را تنگ می بینیم هر آن بیم آن می رودکه  به التقاط دچار  شویم

در ادامه سخنانی را ذکر خواهم کرد که اگر در سالهای قبل بر زبان هر اندیشمندی جاری بود مورد تکفیر قرار می گرفت ولی امروز به عنوان یک مقاله علمی پژوهشی مورد استناد قرار می گیرد. نمی خواهم بگویم این بد  یا خوب است .بلکه این نکته را عرض  می کنم اگر شما با یک امر وجدانی وحقیقی در بیفتید لاجرم مجبور به توجیه والتقاط می شوید و عشق زمینی آن حقیقتی است که به اشتباه به جنگ آن رفته ایم

------------

چند روزی به گلپایگان می روم .ان شاالله

اشو وعشق1

برخی از سخنان اگر آنها را مجرد -به قول ما طلبه ها لو خلی وطبعه-در نظر بگیرید جمله های بدی نیستند ولی وقتی آنها را در منظومه فکری صاحب سخن در نظر بگیرید دارای اشکال می شوند.

جمله هایی که در فضای وب منتشر می شوند گاه به همین صورت است .اگر فقط جمله را بخوانی وبگذری خوب است .ممکن است به عنوان پیامک هم در فضای عشق وعاشقی و حزن وشادی مورد توجه قرار گیرد.اما اگر شخص گویند ه صاحب فرقه ویا مکتب باشد قضیه کمی فرق می کند

جملات عرفای زمان ما که برخی را به عنوان -عرفان کاذب -از آنها یاد می شود به همین گونه است

چندین جمله زیبا از اوشو خواندم که اگر به صرف جمله اکتفا شود بد نیست ولی در یک چارچوب و نظام فکری نمی توان آنها را قبول کرد.

البته بایسته بود در بیان این سخنان  به منابع دست اول استناد کنم ولی در این برهه از زمان نه قصد آن را دارم ونه مجال آنرا و لذا به ذکر برخی سخنان ایشان در مورد عشق  می پردازم و نظرات خودم را هم در پی آنها با شما در میان می گذارم