دیروز

کودکی پنجاه ساله  شدم

با شاخه گلی در دست

دوان دوان تا مدرسه عشق


دلم تپ تپ می کرد

خیلی چشم به راهت ماندم

قلبم عرق کرد

گلم پژمرد

ولی تو

ای معلم عشقم

نیامدی

و من

پیرمرد پنجاه ساله ای شدم