مسافرت 40

از دکترسید مهدی طباطبایی عزیز سپاسگزارم.بزرگواری را از اجداد طاهرینش به ارث برده وبر ما منت می نهد در وبلاگ وزین خودشان یادی از فقیر فقرا کردند

--------------------------------------

به دریا رفتیم


همه محو   موج های  خروشان

ومن....

در آرامش  چشمانت  غرق  شدم

--------------------------------

پیچ وتاب  روزگار  برایم  سهل  است

از وقتی

کمند  گیسوانت  را  گشودم

--------------------------------

هر دشت  که  می رسم

گلها

نصیبی  از شبنم  چشمانم    دارند

 تو گل هستی

 شقایق  با  لاله   فرقی  ندارد


---------------------

پی نوشت:جمله های عمودی را برای دوستم  شریف سیستانی خواندم .خندید وگفت:حاجی آقا شعرهایت گشت ارشادی است....

چه می توانم بگویم جز لبخند ..و شعری که ترمه خانوم از سعدی شیراز آورده بود

خبر از عشق نبوده ست و نباشد همه عمر             هر که او را خبر از شنعت و رسوایی هست



عشق

من تمام  واژه  ها را  رام  خود کرده ام.

تنها  تو مانده ای  یاغی ترین کلمه  قاموسم .

در ملکوت و ناسوت طغیان می کنی.

به ملکوتت می برم در زمین به دنبال لیلی و شیرین می روی.

به زمینت می کشم خیال پرواز  ملکوتی  قاب قوسین داری.

تو را از فرهنگ لغات باید اخراج کرد ای یاغی ترین.

یا به جرم قتل عاشقان تو را باید قصاص کرد.

اما نه ...نه ...بی تو دنیای  هیچ صفا ندارد.

چه کنم با تو ای عشق...

مرا هم دیوانه کردی....

-----------------------------

خواستم عاشقانه ای  بگویم

محال شد 

عشق  گفتنی نبود

-----------------------

میان نوشت.

بعضی از شعرها یا مطالب که دریاد آدم می ماند بخاطر قوت واستحکام هنری وادبی آنها نیست بلکه بخاطر آن لحظه است .یعنی انسان دریک حالت روحی  خاص از یک شعر یا مطلب  خیلی لذت می برد.بعد از مدتها یک شعر از افتخاری گوش کردم.یاد گذشته ها افتادم

با آنکه جان عاشقم بی تو اسیر تب شود

با آنکه روز روشنم دور از تو همچو شب شود


مرا رها کن

گر که شبی نباشی دمی برابر من

چشمه خون بجوشد ز دیده تر من

مرا رها کن

.......................................

.......................................


با دل شکسته ام قصه مگو با غم خود مرا رها کن

دور از عالم توام غمزده در عالم خود مرا رها کن


گریه

تا بحال چند بار اتفاق افتاده است که از ته دل گریه کرده ام.منظورم گریۀ عادی نیستا نه گریۀ درست و حسابی

یک بار در مشهد بود.با مرحوم شیخ علی صفایی و دیگر طلبه ها در یک خانه بودیم که فکر کنم متعلق به دوستان شیخ بود.داشتم به طرف حرم امام رضا علیه السلام می رفتم که نوای قرآن  از یک نوار فروشی سیار به گوشم خورد ..اذا الشمس کورت ...همانجا توی خیابان به کناری رفتم وحسابی به حال خودم گریه کردم.دلم از خیلی ها پر بود..بیشتر از خودم که لیاقت نعمت های خدا را نداشتم .باور کنید شعار نمیدم

  یک بار هم در شهادت دوست و برادر شهیدم نادر شیری پور بود در سال 61 یادم هست که دور از چشم عیال گرامی ودیگر دوستان خیلی گریه کردم خیلی ....اصلا سبک نمیشدم وغم از دست دادن نادر برایم خیلی سنگین بود

برای فوت مرحوم پدرم و برادرم هم گریه کردم ولی در مرگ مادرم بسیار گریستم آخر نتوانستم زحماتش را کمی جبران کنم

سفر اول کربلا هم از اینکه امام حسین مرا طلبیده بود از شرمندگی  بسیار گریستم

.................................

بگذریم .....هوای گریه دارد

**************************************

**************************************

میثم(داماد خوشبخت)

سلام و عرض ادب

پیرو یه صحبت شبونه در منزل پدر خانومم راجع به کبوترای حرم ضامن آهو چندتا کلمه رو سرهم کردم که شعر نیست.
با تشکر از همسر داماد خوشبخت
و ممنون از شما بابت زحمات مکرر

حتی اگه توی حرم، جا واسه تو نباشه

تو توی قلب زائرا، همیشه خونه داری

کبوتر خسته ی مهربون بمون همیشه

تو یادگار نازنین هشتمین بهاری

جمله های عمودی 39

علی علیه السلام :با مردم به گونه‏ اى بياميزيد،كه اگر بميريد،بر شما بگريند و اگربمانيد با شما دوستى كنند.

----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------


 کبوتر دعای من


خسته نشو


در آسمان اجابت دوست


 پروازت


همیشگی  بادا

--------------------------------------------------------------------------------------------------------------

***************************************************************

برای  قفل  ابروان تو


کلید لبخند من


کوچک است


بیچاره دلی


که زندانی  چشمان  توست


شعر-

شعرهایی که دوست دارم

عشق شوري در نـهـاد ما نهـاد                جــان مـا در بـوتـه سودا نهـاد

 گـفت‌وگويي در نـهـاد مـا فـکـنـد               جستجـويي  در درون مــا نهـاد

 داسـتــان  دلـبـران  آغـــاز  کــرد               آرزويـي   در  دل  شـيـدا  نهـاد

 رمزى از اسرار باده  كشف كــرد               راز مستان جمله بر صحرا نهـاد

 قصه‌ي خوبان به نوعي بـاز گفت              کاتشي در پـيـر و در بـرنـا نهـاد

 از خمستان جرعه‌اي‌برخاک ريخت            جـنبشي  در  آدم و حــوا  نهـاد

 عقل مجنون در کف  ليلا  سپرد              جـان وامـق  در لـب عـذرا نهـاد

 دم‌بدم  در هر لباسي رخ نـمـود               لحظه لحظه جاي ديگر پـا نهـاد

 چون نبود او را مـعـيـن خـانـه‌اي               هـر کـجـا ديد، رخـت آنـجـا نهـاد

 بر مثال خويشتن حرفي نوشت               نــام آن حـرف  آدم و حـوا  نهـاد

 حسن را بر ديده‌ي‌خود جلوه داد              منتي بــر عـاشـق شـيـدا نهـاد

 هم به‌چشم‌خود جمال‌خود بديد              تـهمتي بـر چـشم نـابـيـنـا نهـاد

 کـام فـرهــاد و مــراد  مــا هـمـه               در لــب شـيـريـن شکـرخـا نهـاد

 بـهـر  آشـوب   دل  سـودايـيــان               خـال فـتـنـه  بـــر رخ زيـبــا نهـاد

 وز  پي بـرگ  و  نـواي  بـلـبـلان               رنـگ و بـويي  بر گل رعنــا نهـاد

فتنه‌اى انگيخت شورى در فكند               در سرا و شهر ما چون پـا نهـاد
جاى خالى يافت از غوغا و شور             شوروغوغا كرد و رخت آنجا نهاد

 شور و غوغايي بـر آمد از جهان              حسن‌او چون‌دست در يغما نهاد

نـام و ننگ مـا  همه بـر بـاد داد               نـام مـا  ديـوانـه‌ي  رسـوا  نهـاد
چون عراقى را در اين ره خام يافت              جــام مـا  در آتـش سـودا  نهـاد

 فخرالدین عراقی

----------------------------------------------------------------------------------------------------------

جمله های عمودی 38

دلم برای چشمانتان تنگ شده است

 سراغی از من نمی گیرید!

 من قرآن کریم هستم

------------------------

سپاس خدای را


 آفریدی اشک را


برای تمام  ناگفته ها


------------------------------

شعر من صرف گذشته هاست


عاشق ،معشوق،عشق


بودم،بودی،بود

---------------------------


دلت که هوایی شد


خودت هم حوایی می شوی


آدمی تنهاست در گندم زار


------------------------


ای  نانوشته ترین  واژه ام


گریۀ اشک در شب چشمانت


عاشقانه ترین ردیف غزلم

عشق چیز دیگری است

عشقچیز دیگریاست!

باید در پس چهرۀ هرکس،حقیقت او را بینی. نیکی‏ها را در هر یک از انسان‏ها بجویی و کمک کنی که آنها نیز آن را در خود ببینند. منظور من از عشق همین است.و این‏ سرورانگیز است،زمانی که آن را دریابی.

(ریچارد باخ)

هرچه از آن تو و برای توست،همانا از عشق‏ لبریز است.خوشبختی همانقدر دوستت‏ می‏دارد،که تو دوستش می‏داری.خوشبختی‏ تو را می‏جوید و پروازکنان به سوی تو می‏آید، اگر دریابی که آنچه را که دوست می‏داری، خود«دوست داشتن»است.هرگاه بدانی که‏ مردمان همه جلوه‏ هایی از عشقند،همه چیز تغییر خواهد کرد،اگر بدانیم که مایۀ وجودمان، همان عشق است.

(آما کورتیس هاپکینز)

اگر آن نیکویی والا را که آرزومندش هستید، به سوی زندگانی خود نمی‏کشانید؛ابراز محبت‏ را آغاز کنید.بگذارید وجودتان کانون نورانی‏ و هستۀ درخشان عشق شود،آنگاه به آن مهر الهی،که چون مغناطیس نیرومندی در درونتان‏ نهفته است،دست خواهید یافت.

(می‏رولاند)

عشق،از آن رو دردل شما به ودیعه گذاشته‏ نشده تا همان‏جا بماند.مادامی که عشق را به‏ دیگران نبخشایید،عشق نیست.عشق را که‏ نباید در برون از خود بیابید.محبت را در درون‏ خویش کشف کنید و از طریق اندیشه و کلام‏ و اعمال خویش به بیرون افکنید.

(کاترین پاندر)

اگر من به علت اینکه نمی‏توانم روی پای‏ خود بایستم،به کسی بستگی پیدا کنم،آن‏ شخص ممکن است نجات‏دهندهء زندگی‏ام‏ باشد،ولی رابطهء من و او،رابطهء عاشقانه‏ نیست.حقیقت آن است که توانایی تنها ماندن،لازمهء توانایی دوست داشتن است.

(اریک فروم)

و زنان،بیشترین قربانیان همیشهءتاریخ بوده ‏اند؛ تنها موجوداتی که اسم اعظم عشق را از برند، زیرا که مادرند.زیبایی از عشق پدید می‏آید، همان‏گونه که روز از خورشید.و ما به دست‏ خودمان ابرهای مسموم می‏سازیم.و به دور از چشم خورشید در سایه باران‏های مسمومش‏ همه چیز را مغشوش می‏کنیم.

(حسین پناهی)

هرچه بیشتر از عشق سخن بگوییم،در آگاهی‏مان جایی ژرفتر می‏یابد.اگر در اندیشیدن به واژه‏ های زیبا اصرار ورزیم و واژه‏ هایی مهرآمیز بر زبان آوریم،یقین‏ بدانید که تجربهء آن عشق عظیم را که‏ به وصف در نمی‏آید،به عالم درون خود فرا می‏خوانیم.

(چارلز فیلمور)

استعداد در تنهایی رشد می‏کند،شخصیت در رود زندگی.استعداد در تنهایی رشد می‏کند با نیایش،ایمان،مراقبه،بصیرتی زلال از زندگی، امّا شخصیتی تنها هنگامی می‏تواند رشد کند که آن را به جهان بفرستیم.چون جهان است‏ که عشق ورزیدن را به ما می‏آموزد.

(گوته)

عشق معمولا ترسی مهیب به همراه دارد. تقریبا هر زنی با یک زن خیالی به دنیا می‏آید که قصد ربودن محبوب او را دارد.معمولا ننمی‏توانیم باور کنیم که مردی که دوستش‏ داریم،عاشق خود ماست.پس،باید این حقیقت‏ را برذهن نیمه‏ هشیار خویش نقش کنیم،که‏ محبوب هستیم.چون در واقع،تنها یگانگی‏ است که وجود دراد.

(فلورانس اسکاول شین)

هر بار که دو عاشق با هم ملاقات می‏کنند، در حقیقت چهار آوا هستند که سخن می‏گویند. دو تا از آنها که مریی هستند،رابطه‏ ای متفاوت‏ از دو آوایی  دارند که نامریی هستند.شاید «آوای مریی»مشغول بحث خشونت‏ باری در زمینه مسایل عادی باشند،اما ارواح آنها در صلح هستند و آرزو دارند به یکدیگر نزدیک‏تر شوند.

جبران خلیل جبران

آن که هیچ نمی‏داند،به چیزی عشق‏ نمی‏ ورزد.آن که از عهده هیچ کاری بر نمی‏ آید، هیچ نمی‏فهمد.آن که هیچ نمی‏فهمد، بی‏ ارزش است ولی آن که می‏فهمد؛بی‏گمان‏ عشق می‏ورزد،مشاهده می‏کند،می‏بیند. هرچه بیشتر دانش آدمی در ذات چیزی باشد، عشق بدان بزرگتر است.هرکسی فکر می‏کند همه میوه ‏ها در همان وقت می‏رسند که‏ توت‏ فرنگی،از انگور غافل است.

پار اسلسوس

مردم تشنه عشق ‏اند.فیلمهایی که مردم‏ درباره داستانهای عاشقانه شاد یا غم‏ انگیز می‏ بینند بی شمار است.مردم به صدها آواز مبتذل عاشقانه گوش می‏دهند،باوجوداین‏ به ندرت کسی این اندیشه را به دل راه‏ می‏دهد که در عشق نیاز به آموختن‏ نکته‏ هایی دارد.

اریک فروم

عشق نمی‏تواند خشن یا ناسازگار باشد، نمی‏تواند رفتار نادرست داشته باشد.شاید با حیاترین آدم جهان باشید و اصلا آماده‏ رویارویی با دیگران نباشید،اما اگر اندکی‏ عشق در قلبتان باشد،همواره درست عمل‏ خواهید کرد.ظرافت،عشق تجلی یافته در چیزهای کوچک است.کسی عشق را در قلب داشته باشد،نمی‏تواند رفتار زمخت‏ داشته باشد.حال آنکه کسانی که تنها افاده‏ دارند،دستخوش احساسات خویش‏اند و نمی‏توانند عشق بورزند.

پائولو کوئیلو

یک انسان کامل به خوبی می‏داند که تفاوتها موجب تلاش هستند و تهدیدی برای عشق‏ و صمیمیت محسوب نمی‏شود،چون دو فرد تصمیم به ایجاد رابطه‏ ای صمیمانه‏ بگیرند،دو دنیای متفاوت را به هم‏ می‏پیوندند و همین تفاوتها موجب تداوم‏ کمال آنها می‏گردد.

الهه طباطبایی

عشق الهی در جهان امروز به کامل‏ترین‏ کار خود سرگرم است.عشق الهی هماهنگی‏ و انطباق می‏بخشد و برکت و نعمت می‏آورد. عشق الهی همه چیز را پیش ‏بینی می‏کند و همه موهبتها و ثروتها را به وفور در اختیار این موقعیت می‏گذارد.عشق الهی هم‏ اکنون‏ پیروز است.

کاترین پاندر

من هرگز نخواستم که از عشق،افسانه‏ ه ای‏ بیافرینم؛من می‏خواستم که با دوست داشتن‏ زندگی کنم؛کودکانه و ساده و روستایی.من‏ از دوست داشتن،فقط لحظه‏ ها را می‏خواستم. آن لحظه ه‏ای که تو را به نام می‏ نامیدم.آن‏ لحظه ه‏ای که خاکستری گذرای زمین در میان‏ موج جوشان مه،رطوبتی سحرگاهی داشت. لحظه دست باد بر گیسوان تو،لحظه رنگین‏ زنان چای چین.من از دوست داشتن تنها یک لیوان آب خنک در گرمای تابستان‏ می‏خواستم.

نادر ابراهیمی

---------------------------------------------------------------------------------------------

چندی است در جلسات تحلیل و طراحی پایگاه noormags شرکت می کنم.در جلسه روز پنج شنبه بحث از واژه هایی شد که کاربران با آنها به این پایگاه وارد می شوند.از پایگاه الکسا این واژه ها استخراج شد یکی از آنها -عشق چیز دیگری است-نشان داده شد و دوستان به شوخی وجدی نگاهی به بنده انداختند.امروز در گوگل آن را جستجو کردم ونتایج بالا را از مجله عروس هنر آورد.

حدیثی از امام حسن عسکری علیه السلام

«اِنّ لِلسّخاء مقداراً فانْ زادَ علیه فَهُوَ سَرْفٌ، و اِنّ لِلحزم مقداراً فانْ زادَ

علیه فهو جُبْنٌ، و لِلاقتصاد مقداراً فانْ زادَ علیه فهو بُخْلٌ و لِلشّجاعَةِ

مقداراً فانْ زادَ علیه فهو تهوّرٌ1؛


سخاوت و بخشندگی اندازه ای دارد، اگر از آن بیشتر شود، اسراف

است. حزم و دوراندیشی نیز حدّی دارد، اگر بیش از آن شود، ترس

است. میانه روی در خرج هم اندازه ای دارد، اگر افراط شود، بُخل

است. شجاعت نیز اندازه ای دارد، اگر آن از بیشتر شود، تهوّر و بی

باکی است.»

مبارک بادا

مبارک است دختر عزیزم زینب خانم

مبارک است آقا داماد میثم عزیز

****************************

****************************

زمان .پنج شنبه90/11/6

مکان.منزل


-حاج آقا اجازه می فرمایید خطبه عقد بخوانیم؟

-بله بفرمایید خواهش می کنم

-شما خودتان می خواهید طرف ایجاب را بخوانید؟

-نه خواهش می کنم دوست دارم دو طرف را شما که از سادات هستید بخوانید


-با اجازه

-بفرمایید

بسم الله الرحمان الرحیم قال الله تعالی فی کتابه الکریم....

عروس خانم وکیلم....

عروس رفته ...

عروس خانم وکیلم...

عروس رفته...

.........

انکحت موکلتی زینب........

نام دخترم زینب را که در خطبه عقد می خوانند به یاد زینب کبری می افتم ...یا حضرت زینب دخترم خوشبخت شود.یا حضرت زهرا دخترم خوشبخت شود.......یاد مادرم می افتم که نامش زینب بود والآن اگر زنده بود چقدر خوشحال می شد که نوه اش ...از روح مادرم می خواهم برای زینب دعا کند.....

نگاهی به عیال گرامی می کنم که مثل همیشه مدام دارد ذکر می گوید

دخترم زینب چقدر خوب و متین مثل خانم ها نشسته است...چقدر زود بزرگ شدی بابا جون

علی اصغر ونسیبه مشغول عکس گرفتن وفیلم برداری هستند .....

آقا میثم هم سعی می کند خودش را آرام جلوه دهد ...اشکالی ندارد آقا میثم ما هم قبول می کنیم که شما مثلا هیچ استرسی نداری!!!!!!

بغضی شیرین در گلو می آید .عجب پس من هم دارم احساساتی می شوم...و ذکر صلوات بر محمد وآل محمد است که فضا را پر می کند .سید عزیز دوست گرامی هم که خطبه را خوانند بعد از پند ونصیحت وصلوات و دعا خودشان هم برای عروس وداماد دست کوچکی زدند تا دیگران و مخصوصا خانم ها برای عروس وداماد کف بزنند.

این عقد بود تا انشاالله مراسم عروسی

خداوندا تمام عروس ودامادها را خوشبخت بفرما

خداوندا ترا به حق فاطمه زهرا سلام الله علیها وسایل ازدواج را برای تمام دختر وپسرها مهیا بفرما

خداوندا دختر عزیزم زینب وآقا میثم گرامی را خوشبخت وسعادتمند بگردان

*********************************

تقدیمی به دخترم زینب

من

نه مجنون ونه فرهادم

ولی تو

از لیلی هم  شیرین تری

-----------------------

میثم(داماد خوشبخت)

سلام و عرض ادب
فقط میتونم خدا رو شکر کنم که یه پدر مهربون و گرم دیگه بهم داد،
یه خانواده ی جدید دوست داشتنی
جز تشکر از شما و کمک از خدا واسه جبران محبتا مگه میشه کار دیگه کرد
از همه سپاس. بر همه درود



عمودی 36

به سخره مگیر این پیرانه  را


دعا  کرده ام  ای عشق


که مجنون  پیرانه  شوی

-------------------------------------------------------------------

آيت‌الله جوادي آملي در پاسخ به دو سئوال شيوه پيروزي بر افکار شيطاني و تحصيل علم اخلاق را مرقوم کرد.

به گزارش مركز خبر حوزه، متن سوالات و پاسخ اين مدرس حوزه علميه به اين شرح است:

سوال: چگونه بر افكار شيطاني خود پيروز شويم؟

پاسخ: در روايات ما آمده است: براي انجام هر كار «بسم اللّه الرحمن الرحيم» بگوييد. (وسائل الشيعه، ج 7، ص 170)؛ يعني كاري كه قصد انجام آن را داريد، بايد به گونه‏اي باشد كه در مدخل ورودي آن بتوان گفت: «خدايا به نام تو». به اين ترتيب، ما هيچ كاري را بدون مطالعه، تفكر و عاقبت سنجي انجام نمي‏دهيم؛ و علاوه بر اين، كارهايي را انجام مي‏دهيم كه بتوانيم در ابتداي آن بگوييم: «خدايا با نام تو آغاز مي‏كنم». چنين كاري يا واجب است يا مستحب. حرام و مكروه را نمي‏توان با نام خدا انجام داد. با اين تمهيد شيطان همواره در اسارت ماست.

سوال: براي تحصيل علم اخلاق، از كجا بايد شروع كرد؟ به خصوص ما كه به اساتيد اخلاق دسترسي نداريم.

پاسخ: بخشي از علم اخلاق نظري است كه با مطالعه ، درس و بحث تأمين مي‏شود. قسمتي از آن هم عملي است كه به هدايت و راهنمايي معلم اخلاق وابسته است. اگر انسان به آنچه مي‏داند عمل كند، نخست اثر مثبت اعمال ظاهر مي‏شود، سپس خداي سبحان او را از آنچه نمي‏داند، آگاه مي‏سازد. در روايات آمده است: «مَنْ عَمِلَ بِما عَلِمَ وَرّثهُ اللّه عِلْمَ ما لَمْ يَعْلَمْ».[بحار جلد 65] عمل همراه با علم، افزون بر ماندگاري، موجب شكوفايي آن نيز مي‏گردد. اگر انسان در انجام واجبات تلاش كند؛ مستحبات را تا اندازه‏اي به جاي آورد؛ محرمات را ترك كند؛ در حد توان از مكروهات دوري جويد و افراط و تفريط در كارها را كنار بگذارد، موفق مي‏شود.

تسلیت

1- «مجالسة الاشرار تورث سوء الظن بالاخیار»

همنشینی با اشرار و بدکاران موجب بدبینی نسبت به نیکان و درستکاران می شود.

2- «الهدیة تذهب الضغائن من الصدور»

هدیه کینه ها را از دلها می زداید.

3- «اقربکم منی مجلسا یوم القیمة احسنکم خلقا و خیرکم لاهله»

در قیامت آن کس به من نزدیکتر است که در دنیا خوش اخلاق تر و نسبت به خانواده ی خود نیکوکارتر باشد.

4- «المؤمن اذا غضب لم یخرجه غضبه عن حق»

مؤمن چون خشمگین شود خشمش او را از رعایت حق بیرون نمی برد.

5- سختترین کارها سه چیز است:انصاف و حقگویی اگر چه علیه خود باشد - در همه حال به یاد خدا بودن - با برادران ایمانی در اموال مواسات کردن.

کتاب مسند الامام الرضا علیه السلام جلد1

ایام تسلیت باد