کمی متفاوت
namidonam ki hasti vali bad bakhti ke famil in raisjomhor golabi hast
بنده در پاسخ عرض می کنم
اول- ما خودمان هم به درستی نمیدانیم که کی هستیم .بنابراین زیاد غصه نخور عزیز که نمیدانی ما کی هستیم .اصلا راستش را بخواهی ما هیچ هم نیستیم چه رسد به اینکه کسی باشیم
دوم- اینکه فرمودید بنده بدبخت هستم
اگر منظور از بدبختی یعنی سرنوشتمان بد است اول باید بیایی قم و درباره قضا وقدر وجبر واختیار با هم حرف بزنیم و بحث کنیم تا بدانیم بخت چه باشد ؟
بد وخوش آن چه باشد؟
بد بخت یعنی چه وخوش بخت یعنی چه!
اگر بدبخت را همینطوری گفتی وخودت هم بدرستی معنای کلامی آنرا نمیدانی ومثل عوام الناس غرض خاصی را از بیان آن مراد نکرده اید
خدمت شما عرض می کنم نه عزیز بدبخت نیستم .خدا را سپاس و الحمدلله تن سالم دارم وبه گمان خودم بک جو ایمان هم شاید داشته باشم .که اینها از سرمان هم زیاد است اگر بتوانم آنرا پاس بدارم .خدا را شکر همسر با ایمان و فرزندان خوبی دارم .دوستان بسیار خوبی و…..خدا را شکر
اگر منظور از بدبخت هم اسم بودن با رییس جمهور محترم را می گویی قبلا توضیح داده ام تشابه اسمی است احمدی یکی از بخش های برازجان است و چون اصلیت ما ازبخش احمدی است .فامیل ما احمدی نژاد شده است.البته شنیده ام رییس جمهور محترم فامیلش چیز دیگری بوده است وسپس به احمدی نژاد تغییر داده اند
سوم-گرچه بنده به آقای احمدی نژاد رای ندادم ولی ایشان رییس جمهور کشور ایران است و قلابی هم نیستند اتفاقا اصل اصل هم هستند .بیشتر دوستان بنده که آدمهای بسیار متدینی هم هستند به ایشان رای دادند در آن هنگامه بنده بخاطر اینکه ایشان اخلاق اسلامی را مناظره ها رعایت نکرد به ایشان خرده گرفتم در ادامه ایشان متاسفانه به همه دستاورد های قبل از خودش حمله کرد وبرای بنده مسلم شد کسی که این ادبیات را داشته باشد ممکن است روزی مقابل رهبر عزیز انقلاب هم موضع گیری کند.علی رغم نظر بیشتر دوستان به ایشان رای ندادم وگفتم این روحیه آقای احمدی نژاد روحیه خوبی نیست واز این به بعد ما به یک نفر احتیاج داریم که دید وسیع تر وسعه صدر بیشتری داشته باشد تا به حال اگر کار خوبی کرده است خوبیش را گفته ایم واگر کار بدی کرده مذمتش کرده ایم.
نه اهل تمجید بی خودی هستم ونه اهل توهین .اینگونه تربیت خانوادگی نداشته ام که به افراد توهین کنم .تحمل افرادی هم که با نظر بنده مخالف هستند را دارم تا وقتی که توهین نکنند.
در پایان هم یک حکایت برایت نقل می کنم اگر درست بخاطر داشته باشم.
خواجه عبدالله انصاری از علمای بزرگ اسلام است کسی به او نامه ای نوشت واورا اینگونه خطاب کرد (الا یا ایها الکلب ابن کلب …) یعنی ای سگ وپسر سگ. خواجه در جواب این انسان به جای اینکه ناراحت شده وشکایتی داشته باشد جواب میدهد و نوشت -فرزندم در نامه ات مرا به حیوانی مثل سگ تشبیه کرده بودی در حالی که من با این حیوان فرق دارم او روی چهار دست وپا را میرود ومن روی دوپا او بدنش با پشم پوشیده شده ومن نه او…فرزندم گویا اشتباه کرده اید.والسلام بنده خدا خواجه عبدالله انصاری
————————
احمد اکبری
حکایت جالبی بود
البته ظاهرا آن عالم بزرگوار جناب خواجه نصیر طوسی بوده است.
حکایت دیگری هم مثل این نقل کرده اند که:
روزی شیخ جعفر کاشف الغطا مبلغی بین
فقرای اصفهان تقسیم کرد و پس از اتمام پول، به نماز جماعت ایستاد. بین دو
نماز که مردم مشغول خواندن تعقیب بودند، سید فقیری آمد و آمد تا مقابل امام
جماعت رسیده گفت: ای شیخ، مال جدّم (خمس) را به من بده. شیخ فرمود: قدری
دیر آمدی، متأسفانه چیزی باقی نمانده است. سید ، با کمال جسارت آب دهان خود
را به محاسن شیخ انداخت. پیشنماز نه تنها هیچ گونه عکس العمل خشونتآمیزی
از خود نشان نداد، بلکه برخاست و در حالی که دامن خود را گرفته بود، در
میان صفوف نمازگزاران گردش کرد و گفت هر کس ریش شیخ را دوست دارد، به سید
کمک کند. مردم که ناظر این صحنه بودند، اطاعت نموده و دامن شیخ را پر از
پول کردند، پس همهی پولها را آورد و به آن سید تقدیم کرد و به نماز عصر
ایستاد.
————
احمدی نژاد:با سپاس از استاد اکبری
ولی استاد والله غیرتا ما را با سادات در نیانداز ما کوچک سادات هستیم خودت که بهتر میدانی از بچگی به ما یاد دادند …راستی با دکتر محمد حسین بهرامی درباره مطلب ایشان با عنوان”سادات فاطمی وآتش جهنم” بحث می کردم قرار شد در وبلاگشان بحثی درباره سادات واحترام به آنها داشته باشند با نگرش حدیثی .دنیا را می بینی!!کار به جایی رسیده که شیوخ درباره سادات نظر میدهند .دوره آخر الزمان مگر شاخ ودم دارد؟!!!