در سفر قبلی که به کربلا مشرف شده بودم جلسه ای داشتیم با آقای حائری مسوول محترم حوزه علمیه کربلا در پایان جلسه آقای حائری فرمودند: اگر کاری داشتید حتما بگویید شما اینجا مهمان ما هستید

در همین موقع دوست عزیزی که همراه بنده بود زود گفت:حقیقتش ما دوست داریم اگر امکان داشته باشد از  حرم حضرت برای تبرک غذا بگیریم

آقای حائری هم لطف کردند وبا هماهنگی برای فردای آنروز  کوپن غذا مخصوص حضرت به ما دادند.در نمایشگاه بودیم که دوستمان برای گرفتن غذاها به حرم رفت وبا غذا بازگشت فکر کنم پنج غذا گرفته بود.با وسواس تصمیم گرفتیم به تعداد محدودی از همراهان از آن غذای تبرکی بدهیم .بیشتر به متاهل ها غذا دادیم .یک غذا هم برای غرفه ی بغل در نظر گرفتیم .مهندسی بود که از شرکت کاشی وسرامیک یزد آمده بود قیافه چندان حزب اللهی نداشت وقتی غذا بردیم وقایمکی ویواش بهش گفتیم: غذای حضرت است .

بنده ی خدا حالت خاصی بهش دست داد .اشک توی چشمانش حلقه زد وآرام آرام از گونه اش جاری شد .حالت معنوی عجیبی داشت احساس شرمساری وتشکرش از امام حسین روی ما هم اثر مثبت گذاشت خیلی خیلی تشکر کرد.

وقتی در کربلا جریان را برای عیال محترمه بازگو می کردم گفت: ای کاش میرفتی پیگیری می کردی شاید بتوانیم غذای تبرکی بگیریم

گفتم: حالا من زیارت را رها کنم بروم دنبال آقای… بگردم…نه ..

در سفر قبلی وقتی وارد صحن مبارک می شدی سقفی وجود نداشت ولی امسال دیدم حیاط را مسقف کرده اند .در سفر قبلی خادمین حرم بعد از نماز جماعت صبح روبروی حرم همه به صف می شدند ویک سید خوش صدایی دعای مخصوصی می خواند خیلی با صفا بود ولی امسال ماشاالله از یک ساعت قبل از اذان صبح همه در حرم بودند واگر دیر میرسیدی جایی برای نماز جماعت نصیبت نمی شد

در سفر قبل خیمه گاه در دست تعمیر بود ولی در این سفر  خیمه گاه گیرا وجالب درست شده بود.در سفر قبلی نه برای  خودم کفن گرفتم و نه برای کسانی که سفارش کرده بودند .به همه گفته  بودم خوشم نمی آید برای کسی کفن بگیرم ولی در این سفر از کنار خیمه گاه برای خودم کفن گرفتم.انشاالله دویست .سیصد سال دیگه ولی خب ..یک احساسی به من گفت وقتش است کفن بگیری ومن به این حس هایم احترام می گذارم.کفن را به حرم های مطهر متبرک کردم .در حرم حضرت عباس علیه السلام یک خادم داشت گرد وغبار ضریح بیرونی رابا یک دستمال کوچک سفید پاک می کرد به گفتم: این دستمال را به کفن من بزنید.نگاهی به من کرد وچند لحظه بعد گفت: این دستمال برای خودت. من هم دستمال را کنار کفن گذاشتم.

چکار کنیم دیگر آخر آخرش بعد از این همه مطالعه به این می رسیم که این اعمال راه به جایی نمی برند مگر ائمه علیهم السلام نظر لطفی کنند ودر نزد خداوند کریم شفاعت کنند وگرنه اوضاع اعمال ونیت ها خراب است خراب….

سلام بر عطشان ترین تشنه ی عشق

سلام کربلا

در  کربلا با عیال محترمه به کفین، خیمه گاه ،مقام امام زمان ، مقام علی اصغر وعلی اکبر علیهم السلام رفتیم.در مقام  ها انسان خیلی دلش می گیرد و این یک احساس عمومی بود که همه با خود گمان می کردند که اگر این مقام ها در ایران بودند چه بارگاه وجایگاه رفیعی ساخته می شد و ایرانی ها بیشتر قدر دان بودند .کما اینکه در مشهد مقدس وقم و شهر ری و شیراز انجام داد ه اند.واقعا در مقام علی اصغر وعلی اکبر علیهم السلام اشک انسان در می آید وبی اختیار گریه می کند.

در باره کربلا و قیام امام حسین علیه السلام زیاد گفته اند ومی گویند وخواهند گفت.ولی واقعا عشق در کربلا همه ی جلوه های خود را یکبار وبرای جاودانگی  به نمایش گذاشت.عشق به خدا در تمام کلمات وحرکات واعمال امام حسین علیه السلام رخ می نمایاند.بدون تفسیر وتبین عرفانی وعاشقانه از قیام عاشورا براستی هیچ تحلیلی کامل نیست.

مردی فقط برای خدا ومحبوب ازلی  فرزندان اهل وعیال وتمام انسان های پاک را به صحنه آورد وخود که عاشق ترین بود دردناکترین مصبیتها را دید .وبعد از تحمل همه رنج ها وبا افتخار به نزد  یار رفت وتا ابد الدهر  عشق وام مدار نام حسین شد……..

عشق الهی اگر فقط کربلا را داشت برایش بس بود از عین  وشین وقاف چنان حماسه ای آفریده شد که تمام عشاق عالم هنوز که هنوز است حیران وعاجز هستند از درک معجزه ی دل ودلدار.خطبه  های هدایت،فرصت خواستن برای راز ونیاز،فداکاری اصحاب،جانفشانی پسر ،وفاداری برادر،معصومیت طفلان،عاطفه ی فرزندان برادر،آه،آه،آه ه ه ه ه ه..

امان از دل زینب ،امان از دل زینب

از کربلا به طرف نجف اشرف به راه افتادیم

سلام بر مظلوم ترین عاشق

سلام نجف