خیال هایمان را  ببین !

با قهر من وتو  قهرند

بیا دوباره جنون را آشتی کنیم

————————————————-

قفس

ای  واژه های وحشی  خیالم

مرا به آسمان عشق  برید

قول می دهم  با قافیه قفس شعر نسازم

———————————————-

پسرم علی اصغر امروز قبل از رفتن  به مدرسه  به من  گفت:

می بینم که تو سحر خیز شده ای بابا

آری به گمانم که تو پیر شده ای بابا

من هم یاد این جمله افتادم.

راست بودن در جوانی شیوه ی پیغمبری است

ورنه هر گبری به پیری می شود پرهیزکار

 

گیرم صدای آمدنت را

قایم کردم

طپش قلب راچه کنم؟

گیرم که هیاهو کمکم کرد

گم شد صدا در فریاد

گونه سرخ شرم را چه کنم؟

گیرم که تب آمد تیمارم کرد

کس ندانست که بیمار نیم

روح گریزان زقفس را چه کنم؟

—————-

پ.ن:اینها فقط واژه هایی هستند که بند نگارش به پایشان می بندم تا نگریزند