گفتگوهای عاشقانه2
گفتگوهای عاشقانه ۲
نوشته شده در دل نوشته هادر۰۸/۰۶/۱۳۸۹ ۰۴:۰۰ ب.ظ به وسیله احمدی نژاد | ویرایشسلام بر دکتر طباطبایی عزیز
بخش دوم درس پس دادن را عرضه می دارم امیدوارم اگر خللی در آن مشاهده کردید ما را گوشزد کنید
*********************************************
اول باید دانست که بحث عشق یا دوست داشتن در کدامین حوزه ای قرار است مورد بحث قرار گیرد و سپس با معیارهای مشخص هر کدام مورد مقیاس و سنجش قرار گرفته وارزش گذاری و یا تقدم وتاخر رتبه ای برای آنان در نظر گرفته شود.در حقیقت در مورد دوست داشتن باید با حدس وگمان پیش رفت که منظور در حوزه فلسفه است یا عرفان و یا روانشناسی ومهارتهای زندگی.تازه همان بحث قدیمی دگر باره پیش خواهد آمد که دوست داشتن اگر هست معشوق ودوست داشته شده چیست وکیست؟
بالاخره
با تساهل وتسامح شاید بتوان کمی بحث را از حالت ذهنی صرف خارج کرد اگر با
همین تسامح بنگریم شاید بتوان گفت عشق در مرحله های بعد از دوست داشتن قرار
دارد.در عرفان که مشخص تر است .زیرا دوست داشتن در مرحله اراده و یا شوق
قرار می گیرد ولی عشق در مرحله بعد وارد می شود یعنی وقتی دوست داشتن شدت
پیدا کرد تازه عشق خرامان خرامان شاید بیاید وشاید اصلا نیاید .اگر عاشق
واقعی دید شاید بیاید
کیفیات، کیفیات نفسانی ،اراده -شدت اراده(شوق)-عشق- (عشق در عرفان)
———–
در فلسفه اگر دوست داشتن را نوعی
اراده بگیریم ایندو به یکدیگر خیلی نزدیک هستند وشاید یکی شوند ولی اگر
دوست داشتن را شوق معنا کردید آنوقت دوباره مرتبه عشق متاخر می افتد و در
جایگاه بالاتری قرار می گیرد
ماهیت، مقولات عشر،کیفیات، کیفیات نفسانی، -شوق-شوق موکد-اراده- عشق -(عشق در فلسفه)
البته نقل قولها و اختلاف نظر و دیدگاه وجود دارد که احتیاج به بحث های تخصصی دارد وبه گمانم از حوصله خارج است
———————
کیفیات نفسانی، انفعالات ،عاطفه، عشق-(عشق در روانشناسی)
در اینجا یکی می شوند و شاید با نوعی سلیقه بتوان حتی دوست داشتن را متاخر دانست ولی خوب بالاخره نوعی اعتبار وجعل وقرارداد است دیگر مبنای خاصی ندارد
——————
استادطباطبایی عزیز
لطفا مطالب پراکنده زیر را که در مباحث قبلی بیچاره عشق به آنان پرداخته ام ملاحظه بفرمایید اگر باز هم لازم دانستید بنده در خدمت هستم
***************************************************
اما بزرگانی ازفلاسفه عشق را شوق موکد یا اراده می دانند.بزرگانی مثل ملا صدرا ایشان در اسفار می فرمایند
اراده را در لغت به معنای خواستن ،میل ،قصد کردن آمده است ولی در اصطلاح یعنی “میل و شوق شدیدی که از عقل عملی منشاء میگیرد”(۲)
به دلیل فهم بهترمعنای اراده عقل عملی را نیز تعریف می کنیم “عقل عملی یعنی قوه ای در نفس انسان که اثر گذار است و مصدر وخواستگاه افعال ورفتار انسان می شود”
بنابراین در اینجا عشق از عاطفه جدا شد وبا اراده یکی شد
یکی از منازل سیر و سلوک شوق است که بعد از اراده یا بر اثر شدت اراده پیدا می شود، و ظهور می کند.
اراده -شدت اراده(شوق)-عشق عرفان-جوادی آملی
-شوق-شوق موکد-اراده- عشق -فلسفه-ملاصدرا
عشق را بیشتر لغویان فزونی دوستی یا افراط الحُب تعریف کرده اند. این کلمه را مرتبه ای افزون تر از محبت دانسته اند، به طوری که ندیدن عیوب محبوب را از لوازم عشق دانسته اند.( ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج ۱۰، ص ۲۵۱)
علاقه به شخص یا شیء وقتی
که به اوج شدت برسد به طوریکه وجود انسان را مسخر کند و حاکم مطلق وجود
او گردد، عشق نامیده می شود. عشق، اوج علاقه و احساسات است ولی نباید
پنداشت، آنچه به این نام خوانده می شود، یک نوع است، دو نوع کاملاً مختلف
است.( مطهری، مرتضی، جاذبه و دافعه علی (ع)، ص ۴۰)
و فرق بین محبت و عشق این است که محبت به صورت غریزی در وجود هر موجود
زنده ای قرار داده شده است که با توجه به نحوه آفرینش و ظرفیت وجودی آن
ها متفاوت است. اما عشق غریزی نیست، عشق حالتی است که برای انسان دست می
دهد و موجودات دیگر از آن بی بهره اند حتی در بین انسان ها هم افراد کمی
هستند که قابلیت دریافت و پرورش عشق را دارند و نیروی عشق مافوق نیروی
محبت است و بزرگترین انسان ها سخت ترین و دشوارترین کارها را به ثمر
رساندند در حالیکه محرک آن نیروی عشق بوده است ولی با محبت تنها، هیچ
گاه بزرگترین کارها صورت نگرفته و چه بسا نیروی عشق عظیم تر است.
بعضی نظریات این است که عشق به طور کلی یک نوع بیشتر نیست و آن همان عشق جنسی است یعنی ریشه عضوی و فیزیولوژیک دارد، تمام عشق هایی که در عالم وجود داشته و دارد با همه آثار و خواصش، عشق های به اصطلاح رمانتیک که ادبیات دنیا را این داستان های عشقی پر کرده است، مثل داستان مجنون عامری و لیلا ، تمام این عشق ها فقط عشق جنسی است و چیز دیگر نیست.
به عبارت دیگر آدمی در صورتی از عشق مجازی به عشق حقیقی راه پیدا می کند که پای این عشق در گلِ صورت زیبا که عرضی چند روزی است، فرو نرود و از همان صورت زیبا، معنی و علت اصلی آن را دریافت کند و به پیشگاه جمال الهی راهی شود. این حرکت اگرچه محال نیست ولی به قدری در اقلیت است که حکم استثناء دارد و بسیار نادرند افرادی که بتوانند عشق های مجازی را پلی برای عشق حقیقی قرار دهند. (جعفری، محمد تقی، عرفان اسلامی، صص ۱۶۵-۱۶۳)
عشق حقیقی، عشق نسبت به ذات الاهی است و سایر عشقها عشق حقیقی نیستند، اساساً این گونه عشق ها عشق نیستند، بلکه اینها در واقع “شوق” هستند.
و فرق بین عشق و شوق آن است که شوق، میل به چیزی است که انسان آن را ندارد و در طلب آن است، ولی وقتی به آن رسید پس از مدتی از دیدار و وصالش دلزده میشود و این خصوصیت تمام شوقها است.
اما عشق آن است که چه قبل از وصول، و چه پس از آن نه تنها از وصولش سیر و دلزده نمیشود، بلکه هر دم میلش بیشتر شده و خاموشی و مردگی ندارد. این عشق مختص به ذات اقدس الله است و الاّ هر چه غیر از او وقتی انسان به وصالش رسید، پس از مدتی در مییابد که آن چیز اصلاً ارزش آن اندازه محبت را نداشته است، بلکه گاهی انسان به نادانی و سبکسری خود میخندد که چرا این اندازه نسبت به آن چیز بیارزش علاقه مند بوده است.