بیچاره عشق29
در نوشته های پیشین دکتر اعوانی در شرح اشعار مولانا نکاتی را درباره عشق فرمودند برای ورود به بحث کلام ایشان را دوباره ذکر می کنم
“به نظر مولانا، عشق از اوصاف خداوند بینیاز است و بنابراین، عاشق و معشوق حقیقی هموست و اطلاق عشق بر ذات حق اطلاق حقیقی و بر غیر حق اطلاق مجازی است. این به جهت آن است که اوصاف کمالیه وجود اولاً و بالذات به حضرت حق و ثانیاً و بالعرض به موجودات عالم تعلق دارد. بنابراین، حسن مطلق از آن خداوند است و زیبایی موجودات عالم را به «حسن زر اندود» مانند میکند. عشق خداوندی به مانند نور محض است که از هرگونه عیب و نقصی مبراست. عشق مخلوق به مانند آتشی است که ظاهر آن آتش و باطن آن دود است و اگر نور آتش بمیرد، سیاهی دود پیدا میشود.
عاشقی بر غیر او باشد مجاز
عشق ز اوصاف خدای بینیاز
ظاهرش نور اندرون دود آمده است
زآنک آن حسن زراندود آمده است
بفسرد عشق مجازی آن زمان
چون رود نور و شود پیدا دخان
جسم ماند گنده و رسوا و بد
وا رود آن حسن سوی اصل خود
وا رود عکسش ز دیوار سیاه
نور مه راجع شود هم سوی ماه”
———————–
بعد از این بیان دانشمند محترم دکتر اعوانی که بوسیله دیگر مولوی شناسان نیزمطرح شده است آنچه در بادی امر بنظر می رسد این است که
ما در بحث عشق ،با سه عنصر یا پدیده سر وکار داریم
یک: عاشق -او دل می بازد ،بیمار می شود ،و…..
دو:معشوق-دل می رباید ،زیباترین است در نزد عاشق،و….
سه:عشق-معنا ومفهوم این رابطه
تا جایی که بنده فهمیدم در ارزش گذاری بر روی معشوق است که بحث عشق حقیقی ومجازی مطرح می شود.آنجا که معشوق حضرت حق شد دیگر او صمد است وحقیقتی جز ذات حق باقی نمی ماند که حتی بخواهد مجاز باشد درآنجا مجاز هم مجاز است
ولی بحث بنده در معنای لغوی ومفهومی عشق است از منظر عاشق ،یعنی اگر کسی حب شدید ومفرط داشت به او حقیقتا عاشق اطلاق میشود.در اینجا و در این مرحله بحث معشوق اصلا مطرح نیست فقط بحث عاشق مطرح است. در لغت ما در اینجا نباید پای معشوق و ارزش را به میان بکشیم زیرا فعلا در لغت بحث می کنیم موضوع له این مفهوم همین عشق است.
حقیقت در لغت به معنی چیزی است که به طور قطع و یقین ثابت است یا اسمی است برای چیزی که در محل خویش مستقر است.
بنا براین شاید در هم آمیخته شدن و خلط بحث مجاز لغوی وفلسفی باعث شده است که بیچاره عشق هنوز وارد نشده بر او رخت مجاز می پوشند در حالیکه در حوزه وعرصه لغت او حقیقی است نه مجازی باز شما را به بحث های پیشین ارجاع می دهم
بنابراین، مجاز استعمال لفظ در غیر معنای موضوعله و اصلی است با وجود قرینهای که مانع از ارادۀ معنای اصلی باشد و نیز وجود علاقهای، زیرا شرط نقل معنای اصلی (حقیقی) به معنای غیراصلی (مجازی) وجود مناسبتی بین آن دو هست که این مناسبت را علاقه میگویند.
وقتی کسی مثل مادر علاقه شدید ومفرط به فرزند دارد در لغت چرا بیخود وبی دلیل به عشق مجازی تبعید شود .علاقه پاک وروحی همسران یا استاد وشاگرد ویا علاقه پاک دو جوان اگر از مرحله تن ها عبور کرده است وبه قلبها و روح ها رسیده باشد چرا در عرصه ادبیات ولغت عشق واقعی نباشد؟
بنده ضمن احترام به همه بزرگان این باور واعتقاد را دارم که اینها همگی عشق حقیقی هستند در نزد عاشق حداقل در حوزه لغت.البته ناگفته پیداست که بحث معشوقها وفلسفه وعرفان در عشق حقیقی ومجازی جداست