امام،‌ شاه یـا ارباب

عـدم شـناخت لازم مقام امامت و ولایت موجب شده است تا شاعران و مداحان به‌ منظور‌ ستایش‌ امام (ع) ایشان را شاه یـا ‌ ‌اربـاب و تعابیر امثال آن‌ خطا‌ کنند و ادبیاتی را به کار گیرند که درخور دربار شـاهان و سـلاطین جـور است؛ برای‌ مثال‌ شاعر‌ یا نوحه‌خوان خود را سگ امام (ع) و خاندانش می‌خواند. این تعابیر‌ فـقط‌ می‌تواند‌ در دربار شاهان ظلم پاداش داشته باشد و در بارگاه امامان معصوم (ع) چیزی‌ جز‌ خـواری‌ و مذلت نفس نیست:

کتاب نقد » شماره 41 (صفحه 129)

بگذار آدمیان طـعنه زنـندم گویم

هر که خود را سگ کوی‌ تو‌ نخواند آدم نیست.[xvii]

حدیث کربلا یا حدیث نفس

و در پایان آنچه‌ ویژگی‌ مشترک‌ همه این اشعار است، نفسانیت حاکم بر آن است. اگر دقت کرده باشید، همه‌ این‌ اشـعار چیزی جز بیان حالات و احساسات یک عاشق دلخسته، یک دلداده، یک‌ مجنون‌ و یک مست نیست.

شما باید درمجلس عزاداری برای سیدالشهدا (ع) به درد دل‌های خصوصی‌ شاعر‌ یا نوحه‌خوان گوش کنید، بـا آن سـینه بزنید و برای آن اشک‌ بریزید.‌ مجالسی‌ که باید ظلم بنی‌امیه بر حسین (ع) و خاندانش را بازگو کند، مجالسی که باید‌ درس‌آموز‌ آزادگی،‌ شهادت‌طلبی و عدالتخواهی باشد، نمایشگر حاجات و آمال و آرزوهای شاعر و مداح‌ گـردیده اسـت معلوم نیست ما باید بر مصائب حسین (ع) بگرییم یا حسین (ع) بر مصائب‌ها:

بی‌ هر دو جهان می‌تونم باشم

بی‌زمین و آسمان می‌تونم باشم

بی حسین‌ زهرا‌ نمی‌تونم

بی سروسامان می‌تونم باشم

بی‌دل و بی‌جان‌ مـی‌تونم‌ باشم

بـی حسین زهرا نمی‌تونم

بی‌بهشت جاودان‌ می‌تونم‌ باشم

بی‌همه به قرآن می‌تونم باشم

بی حسین زهرا نمی‌تونم

با دل‌ پریشان‌ می‌تونم باشم

بی این و بی‌ آن می‌تونم‌ باشم

بی‌ حسین زهرا نمی‌تونم... [xviii]

***

همه‌ رفتن‌ ای خدا، من نـرفتم کربلا

یـا مـگر جا تنگ بود از بهر‌ مـا‌ در کربلا

نـمی‌دانم‌چه‌سرزد ازمـن‌که‌برغمت‌مبتلا شدم

ای‌ خدا جون نمی‌دم تا‌ حسین‌ بر من نشون ندی

یه‌ سؤال‌ دارم مگر ما دل نداریم ای خدا

کی روا باشد گل از ما‌ و گلاب از دیگران

مبتلا بـر‌ فـراقت‌ از‌ کـشته سر از‌ تن‌ جدا شدم

منــوتادست تیر‌ مژگان‌ یار ابـرو کـمون ندی...[xix]

ملاحظه می‌شود این جریان عزاداری و نوحه‌سرایی به زمینه زدایی‌ از‌ نهضت عاشورا و میان تهی کردن‌ آن‌ می‌پردازد که‌ با‌ تـوسل‌ بـه نـوعی احساس‌گرایی و با چاشنی عشق و عرفان و تصوف صورت گرفته است. چـرا باید مکتب و مدرسه‌ حسینی‌ را به میکده و خانقاه بدل‌ سازیم؟‌ آیا‌ به‌ گفته‌ شریعتی، از خون‌ حسین‌ ماده تخدیری سـاخته‌ایم؟ چـرا از ویـژگی‌های برجسته امام حسین (ع) همچون آزادگی، ظلم‌ستیزی و عدالت‌طلبی صرف‌نظر‌ می‌کنیم‌ و فـقط چـشم و ابروی او را می‌بینیم؟‌ چرا‌ رابطه‌ خود‌ با‌ امام‌ را به ارتباطی صرفًا عاطفی واحساسی آن هم در سطحی‌ترین شکل آن فـرو‌می‌کاهیم؟ چـرا اربـاب را بر امام ترجیح دهیم؟

کتاب نقد » شماره 41 (صفحه 130)

امام حسین (ع) به عاشق و خاطرخواه‌ و بنده و نوکر و دیـوانه و مـجنون و مـست و خمار و سگ نیازی ندارد. امام (ع) یاری‌کننده و فریادرس می‌طلبد، فریادی که در شور و غوغای چـنین مـجالسی‌ شـنیده‌ نمی‌شود و بی‌پاسخ می‌ماند.

امام حسین (ع) در کربلا شهید شد و ما امروز نهضت او را مثله مـی‌کنیم. نـهضت عاشورا در مجالس امروزی از اول محرم آغاز‌ می‌شود‌ و با شام غریبان به پایان می‌رسد. نـه پیـشینه‌ای دارد و نـه پیامدی. آیا امام حسین (ع) خود و خاندان و بهترین مردمان‌ زمان‌ خود را به قتلگاه آورد‌ تـا‌ مـا فقط اشک بریزیم و از چشم و ابروی او سخن بگوییم؟ شایسته است همه ما بویژه بـرگزارکنندگان عـزاداری، چـندین و چند بار وصیت‌ آن‌ حضرت و خطبه‌ای را‌ که‌ در منا ایراد فرمودند بخوانیم.

هنگامی که خواص جـامعه در بـرابر بی‌عدالتی و مفاسد جامعه سکوت اختیار کنند و درخور جایگاهشان رفتار نکنند. و به امـام زمـان خـود معرفت‌ و شناخت نداشته باشند، حادثه کربلا اتفاق می‌افتد و البته اتفاق خواهد افتاد.

پی‌نوشت‌ها

*. پژوهشگر

1. سخنان مقام مـعظم رهـبری، 5 / 11 / 1384.

2. شـهریاری، مهدی: «آیین‌ مستان»،‌ قم، انتشارات‌ مشهور، 1384. ص 225. در خصوص اشعار مورد استناد منابع مـتعددی وجـود دارد؛ اما کتاب یاد شده‌ مجموعه گویا و سند مکتوبی است از اشعاری که توسط مداحان‌ اجرا‌ شده‌ اسـت.

3. هـمان، ص 181.

4. همان، ص 29.

5. سخنان مقام معظم رهبری، همان.

‌‌6.‌ «مقتل امام حسین (ع)»، گردآورنده: گـروه حـدیث پژوهشکده باقرالعلوم، تهران، مؤسسه انتشارات امیر‌ کـبیر،‌ 1381،‌ ص 87.

7. هـمان، ص 93.

8. هـمان، ص 99.

کتاب نقد » شماره 41 (صفحه 131)

9. «آیین مستان»، همان، ص 73.

10. همان، ص 31.

11. همان، ص 134.

12. «انوار حـسینی» (تـرجمه‌ بلاغه‌الحسین)، قم، الطیار. 1380،‌ ص 137.

13. «آیین مستان»، همان، ص 37.

14. همان، ص 89.

15. همان، ص 22.

16. همان، ص 178.

17. همان، ص 213.

18. همان، صص 92 – 93.

19. هـمان،‌ ص 113.