متن عربی آیه : يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ مَن يَرْتَدَّ مِنكُمْ عَن دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ يُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَلاَ يَخَافُونَ لَوْمَةَ لآئِمٍ ذَلِكَ فَضْلُ اللّهِ يُؤْتِيهِ مَن يَشَاء وَاللّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ
شان نزول آیه
در روايات زيادى كه از طرق شيعه و اهل تسنن وارد شده مى‏خوانيم كه اين آيه در مورد على (عليه السلام) در فتح خيبر، يا مبارزه با" ناكثين" و" قاسطين" و" مارقين" (آتش‏افروزان جنگ جمل، و سپاه معاويه، و خوارج) نازل شده است و لذا مى‏بينيم كه پيامبر (صلي الله عليه و آله) بعد از عدم توانايى عده‏اى از فرماندهان لشگر اسلام براى فتح خيبر، يك شب در مركز سپاه اسلام رو به آنها كرد و فرمود: "لاعطين الراية غدا رجلا، يحب اللَّه و رسوله و يحبه اللَّه و رسوله، كرارا غير فرار، لا يرجع حتى يفتح اللَّه على يده‏"، به خدا سوگند پرچم را فردا به دست كسى مى‏سپارم كه خدا و پيامبر را دوست دارد و خدا و پيامبر نيز او را دوست دارند، پى در پى به دشمن حمله مى‏كند و هيچگاه از برابر آنها نمى‏گريزد و از اين ميدان باز نخواهد گشت، مگر اينكه خدا به دست او پيروزى را نصيب مسلمانان مى‏كند. هنگامى كه از پيامبر (صلي الله عليه و آله) درباره اين آيه‏ سؤال كردند، حضرت دست خود را بر شانه" سلمان" زد و فرمود:" اين و ياران او و هموطنان او هستند". و به اين ترتيب از اسلام آوردن ايرانيان و كوششها و تلاشهاى پرثمر آنان براى پيشرفت اسلام در زمينه‏هاى مختلف، پيشگويى كرد. سپس فرمود: "لو كان الدين معلقا بالثريا لتناوله رجال من ابناء الفارس"، اگر دين (و در روايت ديگرى اگر علم) به ستاره ثريا بسته باشد و در آسمانها قرار گيرد، مردانى از فارس آن را در اختيار خواهند گرفت. و در روايات ديگرى مى‏خوانيم اين آيه در باره ياران مهدى (عليه السلام) نازل شده است كه با تمام قدرت در برابر آنها كه از آئين حق و عدالت مرتد شده‏اند مى‏ايستند و جهان را پر از ايمان و عدل و داد مى‏كنند. شكى نيست كه اين روايات كه در تفسير آيه وارد شده با هم تضاد ندارد، زيرا اين آيه همانطور كه سيره قرآن است يك مفهوم كلى و جامع را بيان مى‏كند كه على (عليه السلام) يا سلمان فارسى مصداقهاى مهم آن مى‏باشند و كسان ديگرى كه اين برنامه‏ها را تعقيب مى‏كنند نيز شامل مى‏شود، هر چند در روايات از آنها ذكرى نشده باشد.