تبادر، از علایم حقیقت بوده و به معنای سبقت گرفتن یک معنا به ذهن شنونده بر اثر شنیدن لفظی خاص است، در صورتی که قرینه‌ای در میان نباشد.

علائم تبادر[ویرایش]



در ذهن انسان، معانی بسیاری انباشته شده است که هر چند به تفصیل نسبت به همه آنها علم ندارد، ولی در ارتکاز و عمق ذهن و حافظه او وجود دارد. در مواردی که در معنای لفظی شک می‌شود، آن لفظ به یکی از اهل عرف عرضه می‌گردد، اگر در میان معانی متفاوتی که در عمق ذهن او وجود دارد، یک معنا زودتر از دیگر معانی به ذهن او خطور کرد، نشانه این است که لفظ برای آن معنا وضع شده است. [۱] [۲] [۳] [۴] [۵] [۶] [۷] [۸] [۹]

معنای لغوی تبادر[ویرایش]



تبادر در لغت به معنای پیش دستی کردن،شتافتن ،پیشی گرفتن، شتاب کردن، مسابقه دادن و بردن مسابقه است. « تبادر الی الذهن» یعنی به خاطر آمد، به یاد آمد. [۱۰] [۱۱] [۱۲] [۱۳] [۱۴] [۱۵] [۱۶] [۱۷] [۱۸] [۱۹]

معنای اصطلاحی تبادر[ویرایش]



در اصطلاح عبارت است از: سبقت گرفتن معنی به ذهن هنگام شنیدن لفظ. [۲۰]

مفهوم اصطلاحی تبادر در مآخذ ادبی[ویرایش]



مفهوم اصطلاحی تبادر در مآخذ ادبی و بویژه در منابع اصول فقه ، خطورِ معنا به ذهن در هنگام کاربرد یا شنیدن لفظ است.

مفهوم تبادر از نظر ادیبان وفقها[ویرایش]



به نظر بسیاری از ادیبان و فقیهان ، تبادر مهمترین نشانه حقیقی بودن معنا برای یک لفظ (حقیقت) است، البته مشروط بر آن‌که دلالت لفظ بر معنا مستند به خود لفظ باشد نه به قرینه‌ای حالی یا مقالی از قبیل شهرت، کثرت اطلاق و کاربرد.

علامت حقیقت بودن لفظ در معنی[ویرایش]



اگر سبقت معنی بدون کمک قرینه دیگر و از خود لفظ باشد علامت حقیقت بودن لفظ در معنی خواهد بود و نشانگر وضع است چون علت دیگری برای این سبقت گیری غیر از وضع وجود ندارد.اگر مولائی به زیر دستانش بگوید شیری برایم بیاورید واز کلمه شیر به ذهن زیر دستان او همان حیوان درنده در جنگل خطور کند نه مرد شجاع. گفته می‌شود که کلمه شیر، حقیقت در حیوان مفترس است. [۲۱]

راه تشخیص معنای حقیقی الفاظ[ویرایش]



بنابراین، الفاظی که علاوه بر معنای حقیقی، یک یا چند معنای مجازی نیز دارند، آن معنایی که از خود لفظ و بدون هیچ قرینه‌ای به ذهن متبادر می‌شود، معنای حقیقی آن است [۲۲] [۲۳] [۲۴] [۲۵] [۲۶] [۲۷] [۲۸] [۲۹] [۳۰] [۳۱] [۳۲] [۳۳]

تبادر از نشانه های مهم تشخیص معنای حقیقی لفظ[ویرایش]



اصولیان برای دانستن معنای حقیقی لفظ و تشخیص آن از معنای مجازی، چهار نشانه ذکر کرده‌اند که مهم‌ترین آنها تبادر است.از دیدگاه اصولیان خطور معنایی در ذهن از لفظ یا به سبب وجود قرینه است و یا به سبب وضع لفظ در آن معنا. و با انتفای فرض نخست، استناد تبادر به وضع و دلالت آن بر معنای حقیقی ثابت می‌گردد. بنابراین، تبادر معلول وضع و کاشف از آن است. [۳۴] [۳۵] [۳۶] [۳۷] [۳۸] [۳۹]

کاربرد تبادر از دیدگاه اصولیون[ویرایش]



تبادر علاوه بر آن‌که برای شناختن معنای حقیقی الفاظ به کار می‌آید، در تشخیص حدود دقیق و لوازم معنای یک لفظ نیز کاربرد دارد. [۴۰]همچنین به تصریح برخی علمای اصول، با تبادر می‌توان به معنای مجازی لفظ هم پی برد، زیرا تبادرِ هر معنا غیر از معنای مفروض از یک لفظ، نشان دهنده مجازی بودن آن است. [۴۱] [۴۲] [۴۳] [۴۴] [۴۵]
برخی مؤلفان این توضیح را نپذیرفته و گفته‌اند که مطابق تعریف مذکور، معانی مختلف در لفظ مشترک باید نسبت به هم مجازی شمرده شود، در حالی که این امر نادرست است. شماری از اصولیان پاسخ گفته‌اند که در لفظ مشترک، آنچه در ابتدا به ذهن متبادر می‌شود، تمامی معانی آن یا یکی از معانی‌ به‌طور نامعیّن است نه یک معنای خاص و معیّن. [۴۶] [۴۷] [۴۸] [۴۹] [۵۰]

موارد عدم شمول در تعریف تبادر از نگاه اصولیون[ویرایش]



اصولیان مواردی مانند مجاز مشهور یا مجاز منقول را از شمول تعریف تبادر خارج دانسته اند، زیرا از دیدگاه آنان، کاربرد الفاظ در اینگونه معانی معمولاً مستند به قراینی هر چند عام، مانند شهرت ، است و به خود لفظ استناد نمی‌یابد. به نظر برخی، در مجاز مشهور، ممکن است که قرینه مخفی و پنهان باشد، ولی چنین احتمالی بسیار نادر بوده و در علامت بودن تبادر تأثیری ندارد و بعلاوه می‌توان اصل عدم قرینه را جاری نمود. [۵۱] [۵۲] [۵۳]

تبادر از دیدگاه آخوند خراسانی[ویرایش]



برخلاف نظر شماری از عالمان اصول، [۵۴]

آخوند خراسانی و به تبع وی بسیاری از اصولیان متأخر، بر آن‌اند که به هنگام شک و تردید نسبت به این‌که ظهور لفظ در یک معنا آیا مستند به وضع آن است یا مستند به وجود قرینه‌ای داخلی یا خارجی، نمی توان با استناد به اصل عدم قرینه، تبادر و در نتیجه موضوعٌ له یعنی معنای حقیقی را ثابت کرد، زیرا این اصل تنها برای احراز معنای مراد، در جایی که احتمال وجود قرینه داده می‌شود، قابل استناد است نه برای تعیین این‌که معنای مراد آیا مفهوم حقیقی لفظ است یا معنای مجازی آن. [۵۵] [۵۶] [۵۷] [۵۸] [۵۹] [۶۰]

اشکال دور در تبادر[ویرایش]



همان طور که بیان شد تبادر و سبقت گرفتن یک معنی به ذهن علت می‌خواهد که آن هم علم به وضع است، دلیلش هم واضح است، چون برای کسی که معنای لغتی را نمی‌داند هیچ معنائی از لفظ به ذهن او خطور نخواهد کرد مثل کسی که انگلیسی‌زبان است، اگر کلمات فارسی را بشنود چیزی به ذهن او تبادر نخواهد کرد پس اثبات حقیقت و علم به وضع با تبادر ممکن نیست چون دور لازم می‌آید. [۶۱] زیرا اگر بخواهد به ذهن معنای کلمه تبادر کند باید معنای حقیقی کلمه را بداند در حالی که شما می‌خواستید با تبادر معنا به ذهن، معنای حقیقی کلمه را اثبات کنید.

جواب از اشکال دور[ویرایش]



هر یک از افراد جامعه در زندگی روزمره نیاز به استعمال الفاظ مختلفی برای رساندن مقاصد خود به دیگری دارند و چنین استعمالی باعث انباشته شدن الفاظ مختلف با معانی گوناگون در ذهن خواهد بود ولی انسان در هر لحظه متوجه تک‌تک این الفاظ با معانی مختلف‌شان نیست بلکه به طور اجمال به آنها علم دارد ولی وقتی لفظی را خودش یا دیگری استعمال کند از بین آن همه الفاظ و معانی، معنای خاصی به ذهن او خطور خواهد کرد و این همان معنای حقیقی آن الفاظ خواهد بود خلاصه ما دو گونه علم داریم که یکی علم تفضیلی است همان معنایی که از تبادر بدست می‌آید و دیگری علم اجمالی است که تبادر متوقف بر آن است پس دوری وجود ندارد و آنچه تبادر بدان متوقف است غیر از آن چیزی است که تبادر در صدد اثبات آن است. [۶۲]

دور مهمترین اشکال نسبت به دلالت تبادر بر معنای حقیقی[ویرایش]



مهمترین اشکال نسبت به دلالت تبادر بر معنای حقیقی اشکال معروفِ دَوْر است. به موجب این اشکال، تبادر برای کسی حاصل می‌شود که نسبت به وضع لغت، دانا و آگاه باشد، یعنی تبادر متوقف بر علم به وضع است و بن ابراین اگر علم به وضع لفظ و تشخیص معنای حقیقی آن موقوف به تبادر باشد، دور پیش می‌آید. اصولیان به این اشکال پاسخهای متعددی داده اند، از جمله گفته‌اند که تبادرِ معنا نزد شخصِ آگاه به وضع لغت، برای دیگران علامتِ حقیقت است. پس میان دو علم مزبور تغایر وجود دارد، زیرا علم غیر اهل لغت متوقف بر تبادر و تبادر متوقف بر علم اهل لغت است و دوری در کار نخواهد بود. [۶۳] [۶۴] [۶۵] [۶۶] [۶۷] [۶۸] [۶۹] [۷۰] [۷۱] [۷۲] [۷۳] [۷۴] [۷۵] [۷۶] [۷۷] [۷۸] [۷۹] به نظر صدر، [۸۰] [۸۱]
بر پایه دیدگاه مشهور اصولیان که وضع الفاظ را برای یک معنا امری قراردادی و وابسته به واضع می‌دانند، علامت بودن تبادر برای حقیقت نامعقول است، ولی اگر این دیدگاه پذیرفته شود که وضع، در واقع نوعی پیوند استوار میان تصور لفظ و تصور معنا در ذهن شنونده است و در این صورت وضع، امری واقعی و خارجی خواهد بود؛ مثلاً برای کودک شیرخوار، شنیدن کلمه «ماما» برای تصور مادر خود کافی است، هر چند وی علم به وضع این واژه ندارد. بر این اساس، از آن‌جا که تبادر مشروط بر علم به وضع نیست، بلکه علم به وضع نتیجه تبادر است، اساساً اشکال دور مطرح نمی‌شود. صدر همچنین تبادر را هنگامی علامت حقیقی بودنِ معنا می‌شمارد که نزد عالمان به وضع، شیوع و شمول (اِطّراد) داشته باشد تا احتمال استناد آن به قرینه منتفی گردد.

اشکال مهم دیگر درباره علامت حقیقت بودن تبادر در منابع اصولی[ویرایش]



اشکال مهم دیگری که در باره علامت حقیقت بودن تبادر در منابع اصولی مطرح شده، این است که تبادر معنا از یک لفظ، فقط حقیقی بودن کاربرد لفظ را در آن معنا در زمان تبادر اثبات می‌کند، ولی چگونگی وضع آن معنا در زمان سابق با تبادرِ متأخر ثابت نمی‌شود. به نظر برخی اصولیان، با استناد به اصولی مانند « استصحاب قهقری » یا اصل عدم نقل یا اصل تشابه ازمنه، می توان این اشکال را برطرف نمود و تبادر زمان حال را دالّ بر حقیقی بودن آن معنا در زمان پیشین نیز دانست، مگر آن‌که اجرای این اصول به دلایلی ممکن نباشد [۸۲] [۸۳] [۸۴]

نکاتی درباره تبادر[ویرایش]



۱- تبادر معنی از خود لفظ فقط در زمان تبادر اثبات وضع لفظ به معنا می‌کند اما معنای لفظ را در زمان پیشین اثبات نمی‌کند بلکه با کمک استصحاب قهقهری یعنی کشیدن حکم حاضر به سابق که سیره عقل در اعمال و زندگی روزانه خود آن را بکار می‌گیرد و قبول دارند و شارع نیز از آن منعی نکرده است می‌توان همین معنا را برای لفظ در زمان سابق نیز اثبات کرد. [۸۵]
۲- تبادر از خود لفظ و نبود قرینه دیگر باید کاملاً برایمان معلوم باشد اگر احتمال دادیم که معنا به خاطر قرینۀ خاصی به ذهن خطور می‌کند نمی‌توان اثبات وضع و حقیقت نمود.