بیچاره عشق 23
کلمه عشق مشتق از «عَشَقَه» بوده و «عشقه» گیاهی است که هر گاه
به دور درخت می پیچد آب آن را می خورد؛ در نتیجه درخت زرد شده، کم کم می
خشکد.برخی گفته اند همان پیچک فارسی خودمان است
با این معنای اشتقاقی عشق
خیلی هنرمند باشیم با استفاده از ذوقیات می توان گفت: عشق نیز با عاشق
چنین می کند روی عاشق در فراق معشوق زرد می شود واین دوری از معشوق بالاخره
عاشق را خواهد کشت ویا باز جمله هایی در همین سبک وسیاق که در بعضی موارد
حتی نتیجه عکس می دهد یعنی عشق زیبا را تبدیل به قاتلی می کنیم که به دور
شاهرگ زندگی عاشق بیچاره می پیچد ودر نهایت نیز او را می کشد این عشق که
تعریف شد طفیلی و زالو صفت است در حالی که عشق زیباست ودر دنیای زیبای عشق ،
عاشق خودش با دل وبا ذوق وشوق گام به سرای معشوق می گذارد
اما در اصطلاح «عشق» عبارت است از «محبت شدید و قوی» و به عبارت دیگر، عشق مرتبه عالی و اعلای محبت و دوست داشتن است.ولی برخی ما را از تعریف کردن عشق برحذر داشته اند و گفته اند «هر کس عشق را تعریف کند، آن را نشناخته و کسی که از جام آن جرعه ای نچشیده باشد آن را نشناخته و کسی که گوید من از آن جام سیراب شدم، آن را نشناخته، که عشق شرابی است که کسی را سیراب نکند.»
عطارمی گوید:
پرسی تو ز من که عاشقی چیست؟
روزی که چو من شوی، بدانی
مسئله ای که متاسفانه در بسیاری از بحث های عاشقی بنده ملاحظه کرده ام اینست که از نخستین مرحله تعریف هر مقوله در حوزه های مختلف بدون مرزبندی و نگاهداشت حریم هر علم این تعاریف در هم آمیخته شده است در منطق وفلسفه شما باید بناچاراز هر پدیده ای تعریف ارائه کنید کاری هم به خداوند وشرع وعرفان احادیث ندارد منطق وفلسفه خداوند را هم به تعریف می کشد . در منطق وفلسفه نمی توان شعر خواند و خطابه کرد آنجا باید دلیل وبرهان بیاورید .آری اگر از از این منزلگه عبور کردی یعنی با جنس وفصل ورسم عشق آشنا شدی و لو بطور ضمنی وبا رسم ناقص ویا حتی در منطق وفلسفه با ابزار خود منطق وفلسفه گفتی که این عشق را من تا اینجا واینقدر نا قص می فهمم تازه می توانی وارد حوزه های بعدی شوی اگر نگوئیم بدون منطق وفلسفه عشق فقط خیال بافی وسرابی بیش نیست .
البته ما منکر روش شهودی نیستیم ولی هر عارف راستینی که از طریق شهود وبرکت وتفضل گام هایی را برداشته است او نیز منکر عالمان راستین فلسفه عشق نمی شود. اصلا هر کس از هر طریقی توانست وارد این وادی شود اگر جایی بویی از عشق واقعی به مشامش بخورد سرمست می شود ونه تنها آنرا انکار نمی کند بلکه سراسیمه به دنبال سرمنشا آن روان می شود
اما دوست عزیزم آقای محمد خانی که فرمودید در روایات کلمه عشق نیست توجه شما را به این بخش از پایگاه حوزه جلب می کنم
تعبیر
عشق در روایات ما آمده است . در عشق مجازی که شدیدا انکار و تقبیح شده،
روایات متعدد است; برای مثال امام صادق (ع) درباره عشق سؤال شد، فرمود:
«دل هایی که از یاد خدا خالی است، خداوند دوستی دیگری را به آن ها می چشاند
.» امیرمؤمنان (ع) نیز فرمود: «عشق بیماری است که نه اجر دارد و نه بدل .»
درباره عشق حقیقی و ممدوح در روایات آمده است: «قال رسول الله (ص) افضل الناس من عشق العبادة فعانقها و احبها بقلبه و باشرها بجده; با فضیلت ترین مردم کسی است که به عبادت عشق می ورزد و دست به گردن آن می آویزد و آن را با قلبش دوست دارد و با بدنش به آن اقدام می ورزد . . . .»
------------------------------------------------------------
------------------------------------------------------------
احمدی
نژاد:دوست گرامی آقای حسینی در مورد ادبیات استفاده شده در دید گاه ها
سوالی به ذهنشان رسیده بود وخانم تهرانی لطف کردند توضیح وجوابی نگارش
کرده اند
حسینی:
با سلام
عشق علیه السلام، بعضی ها می گویند، علیه السلام، من نمی فهمم، شما بگویید علیه السلام یا…؟
********
نسرین تهرانی:
سلام
وقتی تو را می کشد و به بیراهه ای
می برد که از هر راهی سر به راه تر است، وقتی هق هق گریه هایش، هلهله ی
شکستن شب تنهایی است… وقتی در این گل یا پوچ دنیا، او همه ی وجودت را گل
می کارد تا قتیل خودش باشی و مرگت سبزترین اتفاق زندگی ات شود … عشق می
شود پیامبر تمام دقیقه هایی که از مرداب به دریا باز گشته اند… می شود
علیه السلام… نمی دانم، شاید برای من که سکوت شسکته ام و از پس این همه
سال بی کلمه ای ، از سفر دراز بی کسی با کوله باری از هیچ به راهی می روم
که ابتدای جهان نیمه کاره ی روح عاصی ام است … از سمت محبت دست هایی می
آیم که وقت در آغوش گرفتنم، روحم را بیشتر له می کردند تا تن نداشته ام
برای دوستی های ولگرد… حالا عشق مقدس ترین کلمه و ناب ترین اتفاق جهان
است.
و واااای اگر نبود و نبودم در کارش…