عشق 53
شیما
سلام.
والا اینا به عقل من که قد نمیده
----------------------
احمدی نژاد
سلام
چرا قد نمیده؟
خب یه کمی توضیح میدم
عده ای از دوستان فرمودند که عشق غیر ارادی است.
به این معنا که نمی توان برای عشق وعاشق شدن برنامه ریزی کرد که مثلا من ترم سوم عاشق میشم و قبل از دفاع از پایان نامه عقد می کنم.و.....بلکه عشق وقتی آمد ودلت لرزید این دیگر دست خودت نیست
بنده قصد داشتم بگویم اول ارادی بودن را معنا کنیم .شما یک برداشت عامی ویا نهایتا لغوی از اراده می کنید درحالیکه باید کمی درباره آن کنکاش کرد .
یک وقت اراده می گویید و معنای لغوی را اراده می کنید و یک وقت معنای روانشناسی آنرا که بیشتر با واژه های میل وگرایش شناخته می شود
اگر خوب دقت کنیم از معنای لغوی به معنای روانشناسی و از آن به معنای فلسفی اراده نزدیک می شویم که شاید دقیق تر وظریف تر باشد.
معنای عرفی=معنای لغوی=معنای روانشناسی=معنای فلسفی
از اینجا می خواهم کمی به بحث اختیاری ویا غیر اختیاری بودن عشق نزدیک شویم
آقای دکتر سروش در نشریه مدرسه در مقاله ای به نام "در ستایش عشق زمینی" مطلب جالب ومهمی دارد که در زیر برایتان نقل می کنم
"نکتهی دیگری را که باید به آن اشاره کنم، این است که اساساً عشق امری اختیاری نیست.
مقدمات عشق البته میتواند اختیاری باشد، ولی خودش اختیاری نیست. نهتنها اختیاری نیست، بلکه وقتی میآید از آدمی سلب اختیار میکند.
به عبارت دیگر، عشق نه به اجازه و اختیار آدمی میآید و نه وقتی هم که آمد، آدمی را مختار باقی میگذارد. مهمترین هدیهای که عاشق به درگاه معشوق میبرد، اختیار اوست و چنانکه میدانیم، امور اختیاری مشمول تکلیف و حرام و حلال و حرام و واجب و مستحب واقع میشود، نه امور غیراختیاری.
ما اگر از کسی بپرسیم که خواب دیدن حلال است یا حرام است، به ما خواهد خندید. چرا که آدمی به اختیار خواب نمیبیند. سعدی میگفت: «کس دل به اختیار به مهرت نمیدهد / دامی نهادهای و گرفتار میکنی.» کسی به اختیار عاشق نمیشود و مقولهی عشق، مقولهای اختیاری نیست تا شخص بتواند از احکام فقهی حلال و حرام در آنجا سخن بگوید.
این نکته خیلی اصولی است که اوّلاً عاشق شدن توجه معشوق است به عاشق، که بیقراری را در دل او میافکند، ثانیاً کاملاً از اختیار عاشق و دایرهی تکلیف و احکام و حلال و حرام خارج است.
حال با این اوصافی که برای عشق بیان کردیم، و آنهمه برکات و خیراتی که به دنبال آن میآید، آیا حق است که چنین امر پربرکتی فروکوفته شود؟ و عاشقان خوار داشته شوند یا از عاشقی خود شرمنده باشند؟
به قول حافظ: «به رغم مدعیانی که منع عشق کنند / جمال چهرهی تو حجت موجه ماست.»
باری؛ «عشقبازی کار بازی نیست ای دل جان بباز / زان که گوی عشق نتوان زد به چوگان هوس.»
عشق مقولهای عزیز است. نه باید به دست عشقناشناسان بیافتد تا محکوم و تقبیح شود و نه باید به دست آلودگان بیافتد تا آلوده شود. بر عشق باید غیرت ورزید.
عشق درمانگر است و با آن، بسی بیماریها، خودخواهیها، اضطرابها، فزونطلبیها رفع میشود.
عشق بیماری نیست. بلکه بیماریزداست. عشق به معنای صحیح را، خواه به انسان، خواه به خدا، خواه زمینی، خواه آسمانی، باید ترویج و تعلیم و تحسین کرد. هم در ادبیات، هم در فیلم و هنر، باید از آن گفت و نمایش داد و داد که هیچگاه ملالآور نیست. غیرت ورزیدن فقط بر آبرو نیست. غیرت ورزیدن بر عشق انسانی هم هست.
عشق در میان آدمیان، البته آمیخته با همهی شؤون آنان، از جمله جنسیت است. ولی جنسیت، بهانهی عاشقی است. خود عاشقی برتر از آن است. «عاشقی» جنسیت را هم تلطیف میکند و همین لطف است که همهی عشق را، خدایی میکند. به قول آن شاعر معاصر:
دست بیگانه بدان عارض و قامت مرساد / با صبا گوی نقاب از رخ گل بردارد / مردمان نرد محبت به هوس میبازند / عشق امّا نه مؤنث نه مذکر دارد / نه ارسطو که خرد هست و پر و بالش نیست / بل پرستو که به پهنای خرد پر دارد / کام شیرین مرا از بزه شیرینتر کن / بزه عشق تو شیرینی دگر دارد... پایان"
------------------------------------
شیما
دست شما درد نکند. الان خیلی بهتر شد. از همان اول می گفتید عشق اختیاری نیست ولی مقدماتش اختیاری است عقل من از همان اول قد می داد
---------------------------------------
احمدی نژاد
سلام
البته من نگفتم عشق اختیاری نیست .بلکه هنوز هم معتقدم عشق ارادی است
حالا بحث چند تا شد
1-اگر عملی مقدماتش اختیاری شد بالاخره به کل عمل بما هو عمل اختیاری گویند یا غیر اختیاری؟
2- عملی که مقدماتش اختیاری است .متعلق احکام واقع می شوند یا خیر؟
3-این اختیار وغیر اختیار یعنی چه ودر مقابل چه چیزی است در مقابل اضطرار و..؟
4-آیا بین عشق زمینی و آسمانی در این وادی فرقی نیست؟آیا ما همه را از باب مجذوب سالک فرض نکرده ایم؟