عشق49
بخش هایی از یک مقاله خوب را در زیر آورده ام زیرا در بحث های بعدی مجبوریم به نظر ملاصدرا اشاره هایی داشته باشیم
--------------------------------------------------
بررسی اراده انسان از دیدگاه متکلمین و فلاسفه اسلامی
فاطمه سلیمانیعضو هیأت علمی دانشگاه امام صادق(ع)
اراده انسان از جنبه معنا شناسی
به همان اندازه که تصدیق به وجود اراده در انسان امری بدیهی و وجدانی است، شناخت معنا و حقیقت اراده امری پیچیده و مشکل است. به همین دلیل، علیرغم وحدت نظر متفکران در وجود اراده در انسان، در تفسیر و بیان ماهیت کلی آن اختلاف نظر وجود دارد.
معنای اراده از دیدگاه متکلمین
اشاعره اراده را صفتی تخصیصی میدانند؛
یعنی هر گاه دو مقدور در عرض هم بر نفس عرضه شوند و شخص قادر به انجام هر دو باشد، در این جا اراده، مخصص یکی از آن دو برای انجام است.
«معتزله اراده و کراهت را از جنس ادراک میدانند.
بدین معنی که اراده عبارتست از اعتقاد به نفع؛ و کراهت، اعتقاد به ضرر. چون نسبت قدرت به طرفین فعل و ترک مساوی است پس هر گاه در قلب، اعتقاد به نفع نسبت به یکی از طرفین حاصل شود، آن طرف ترجیح مییابد و فاعل مختار میگردد
معنای اراده، از دیدگاه فیلسوفان
در فلسفه اسلامی اراده در غیر خداوند به عنوان یکی از شؤونات نفس مطرح است و برخی از حکما آن را صریحاً در زمره کیفیات نفسانی آوردهاند
البته بسیاری از فلاسفه یادآور شدهاند که هر چند معنای اراده در نگاه اول روشن و متمایز مینماید، اما تعریف آن به گونهای که تصوری حقیقی از آن بدست آید، دشوار است و از این حیث به دیگر امور وجدانی شباهت دارد که جزئیات آنها را به آسانی میتوان دریافت، اما شناخت ماهیت کلی آنها آسان نیست
در واقع صدرا معنای جدیدی از اراده ارائه نمیدهد تنها مطابق اصول فکری خود، به نحوی کلام ابنسینا را تأیید مینماید گویا میخواهد حرف او را بر مبنای فلسفه خود تبیین و تحلیل نماید و از لوازم آن در بحث رابطه اراده انسان با اراده خداوند بهرهمند شود. در تأیید این مطلب میتوان این قول صدرالمتألهین را شاهد آورد: در انسان ابتدا تصور فعل است و به دنبال آن، اعتقاد به نفع در فعل حاصل میشود، سپس شوق از قوه شوقیه برانگیخته میشود و شدت مییابد؛ شدت آن به حدی میرسد که در انسان اجماع حاصل میشود، همان اجماعی که اراده نامیده میشود. اینها مبادی افعال ارادی در ما هستند و در خداوند هیچ کدام از اینها نیست. بنابراین فعلی که از ما با اختیار صادر میشود، با واسطههایی از جوهر ذات ما به وجود میآیند. این واسطهها امور کثیر انفعالی هستند که بعضی از آنها از جنس ادراک و بعضی از جنس حرکت فعلی، و بعضی از باب شهوت و غضب و بعضی از جنس فعل تحریکی مثل جذب و دفع. اما در مورد خداوند فعلش مترتب بر ذات است، بدون واسطه قرار گرفتن چیزی بین ذات و فعل از قبیل صفات و احوال عارضی
همـان طور که مشاهده مـیشود صدرا همانند ابـنسینا واسطههایی بین ذات و فعل را که شامل شوق و اراده هم میشود، اموری انفعالی میداند. بدین ترتیب حصول اراده و شوق نیازمند به اراده و شوق دیگر نیست و این گونه، مسأله تسلسل ارادههای متکثر پاسخ داده میشود؛ ولی در پاسخ به این اشکال امام خمینی(ره) در کتاب «طب و اراده» از طریق دیگری وارد میشود. ایشان اراده را امری انفعالی نمیداند بلکه آن را فعلی از افعال نفس میداند. به همین جهت در پاسخ از اشکال معروف تسلسل در اراده این گونه میفرمایند:
«افعال اختیاری که از نفس صادر میشود بر دو گونه است:
1ـ افعالی که به وسیله اسباب و ادوات جسمانی صادر میشود مانند نوشتن. در این گونه کارها در درجه اول عامل، حرکت است و در درجه دوم عامل آن اثری است که از حرکت حاصل میشود... در این گونه افعال، میان نفس مجرد و فعل، واسطهها و مبدأهایی وجود دارد از قبیل تصور، عزم و تحریک عضلات؛
2ـ قسم دوم از افعال نفس، افعالی است که یا بدون واسطه از نفس صادر میشود و یا اگر واسطهای باشد واسطه غیر جسمانی است مانند بعضی از تصورات که تحقق و وجودشان با فعالیت همراه میباشد و نفس، آن تصور را ایجاد میکند بلکه میتوان گفت که همه صورتهای ذهنی و تصورات نفس بدون واسطه انجام میگیرد و تنها خلاقیت نفس است که آنها را ایجاد میکند مانند اینکه نفس به واسطه اشتغال به علم و صنعت آن را فرا میگیرد و سپس در اثر ممارست و پیگیری ملکهای و نیروئی در او پیدا میشود که آن ملکه و نیرو خود بسیط است ولی تفصیل آفرین است
بدین ترتیب از نظر ایشان عزم و اراده از افعال نفس است و برای صدور آن نیازی به عزم و ارادهای دیگر نیست. لذا در ادامه چنین میفرمایند:
«پس از روشن شدن این مطلب بدان که عزم و اراده و تصمیم و قصد از افعال نفس است و مانند شوق و محبت نیستند که از امور انفعالی باشند پس مبدأ اراده و تصمیم، خود نفس است و این مبدئیت نه به واسطه آلات جرمانی و جسمانی است که محتاج به واسطه باشد بلکه نفس انسان اراده، و قصد را بدون آنکه واسطه جسمانی داشته باشد ایجاد میکند و هر چیزی که این چنین باشد و بدون واسطه از نفس صادر شود نه تنها احتیاج به اراده زائد که میان نفس و آن چیز واسطه شود، ندارد بلکه چنین وساطتی امکان پذیر نیست و نفس با همان علم و شعوری که در مرتبه ذاتش دارد، اراده و قصد و تصمیم را ایجاد میکند که نفس نیز مانند همه فاعلهای الهی اثر خودش را در مرتبه ذاتش به گونهای برتر و شریفتر و کاملتر دارا است و نسبت به اراده نیز همین حال را دارد، چیزی که هست آن است که چون نفس مادامی که تعلق به بدن خاکی دارد و در بند زندان طبیعت است و تجرد کامل خودش را باز نیافته است، در معرض تغییرات و تبدلات قرار میگیرد و گاهی فاعلیت دارد و گاهی ندارد و زمانی عزم و اراده دارد و زمانـی ندارد و لازم نیست که بـه طور دائم فعال و یـا دائماً عالم و صاحب عزم باشد
در نهایت میتوان از تحلیل اقوال مطرح شده، به این نتیجه رسید که روشنترین تبیین درباره حقیقت «اراده» از طرف ابنسینا ارائه شده است. مطابق نظر او اراده عبارتست از شوق مؤکدی که بر تمامی گرایشها و امیال فرد غلبه یافته است.
اگر این شوق شدید مبدئی عقلانی داشته باشد و در راستای حکم عقل عملی باشد اراده انسانی خواهد بود
ولی اگر دارای مبدأ شهوانی و یا برخاسته از قوه غضبیه باشد و به دنبال تخیل لذت و تصدیق به فایده آن، صورت گیرد اراده حیوانی خواهد بود. به هر حال اراده چیزی نیست جز شوق شدیدی که در اثر وجود انگیزههای قوی عقلانی یا شهوانی و غضبی پدید آمده است.