عشق در کل ارادی است

ترمه خانوم

اراده در نظر من خواست است و تصمیم بر انجام چیزی و سعی در انجام آن. هنوز هم فکر میکنم عاشق شدن و بودن یا نشدن و نبودن آدمها ارادی نیست. حتی در صورت زمینی اش . نمیتوانی انتخاب کنی که فلان آدم چون جذاب و زیبا و مزین به فلان حسن و فلان کمال است پس بروم عاشقش بشوم. بر عکس وقتی عاشق یکی از بچه های آدم میشوی ، چشمت به جمال و کمال او روشن میشود.

------------

احمدی نژاد

اراده در لغت وعرف یک معنا دارد ودر عرفان،کلام ،روانشناسی وفلسفه به معناهای دیگری بکار می رود

وقتی که می گوییم عشق ارادی است یعنی شوق زیاد ودوست داشتن زیاد با اراده انجام می شود

تصور تصدیق میل شوق ،دوست داشتن ،شوق موکد ،اراده وعشق به ما می آموزد که عشق به طور ارادی است

ممکن است خاستگاه اولیه عشق وآغاز آن در ابتدایی ترین مرحله ورتبه غیر ارادی باشد ولی عشق حتی در عشق زمینی وعشق دو جنس مخالف به یکدیگروقتی می خواهد عشق شود باید منزل به منزل طی طریق کند این طی طریق ممکن است  مدت زمان اندک نیاز داشته باشد وممکن است طولانی باشد

یک وقت است در ره گذر از کوچه ای یک آواز  به گوشمان می خورد و یک وقت است که ما به یک آواز گوش می دهیم به گوش خوردن ویا به قول ما طلبه ها سماع غیر ارادی است ولی گوش کردن یا استماع فعل اختیاری و ارادی است

خوش آمدن ممکن است غیر ارادی باشد ولی خواستن حتما فعل ارادی است برای پاسخ به شما ابتدا باید مباحث شفاف گردد تا معلوم شود درباره چه چیزی داریم بحث می کنیم یعنی اول باید در تعریف لغوی وعرفی واصطلاحی واژه ها ومفاهیم به هم نزدیک شویم تا زبان و ادبیات مشترک برای گفتگو داشته باشیم

تعریف مفاهیم

الف-اراده


 اراده از نظر لغوي حداقل در دو معنا استعمال شده است؛

يکي تصميم گرفتن بر انجام کاري

و ديگري خواستن و دوست داشتن.

معناي اول که تصميم بر انجام کاري است، فقط در مورد افعال انسان به کار مي­رود،

ولي معناي دوم، کاربرد بيشتري دارد و شامل دوست داشتن اشياء خارجي، افعال شخصي خود و دوست داشتن افعال ديگران نيز مي­شود؛ يعني دوست داشته باشد که فاعل مختار ديگري با اختيار خودش کاري را انجام بدهد که در اين صورت، آن را " اراده تشريعي " مي­نامند و نيز دوست داشتن انجام کاري از سوي خود  را " اراده تکويني" مي­نامند. بحث اراده در دو جنبه اراده الهي و اراده بشر ارائه شده است. 

اراده در اصل قوه ­ای مرکب از میل شدید و نیاز و آرزو است اما اسم قرار داده شده برای میل نفس به چیزی با حکم در او به اینکه آن عمل شایسته است انجام شود یا نشود.

پس گاهی برای مبدا فعل به معنای میل نفس به چیزی استعمال می­شود

و گاهی برای منتهای فعل، یعنی حکم به اینکه آن فعل سزاوار انجام دادن است یا شایسته انجام دادن نیست به ­کار گرفته می­شود

این مطلب را از وبگاه  پژوهشکده امام باقر برایتان نقل کرده ام